کتاب ژرفای زن بودن , اثر: مورین مرداک , ترجمه: مریم حجتی
معرفی کتاب ژرفای زن بودن اثر مورین مرداک
مورین مرداک، روانشناس مشهور و فعال در حوزه روان درمانی در کتاب ژرفای زن بودن به این پرسش پاسخ میدهد که چرا زنان با وجود موفقیتهای اجتماعی فراوان احساس رضایت نمیکنند؟
روانشناسی به نام کارل گوستاو یونگ به نظریات فروید علاقه داشت، اما به خاطر انتقاداتی از او میکرد، آنها از هم جدا شدند. یونگ اعتقاد براین داشت که تمامی انسانها بخشی از جنس دیگران را در درون خود دارند، برای مثال بخش زنانهی روان مردان(آنیما) و یا برعکس بخش مردانهی روان زنان(آنیموس). سفر یک زن قهرمان از جایی شروع میشود که شروع به جدا شدن از بخش مردانهی خود میکند، یعنی ارزشهای سنتی زن بودن را از خود جدا کند و مرحلهی بعدی یکپارچه کردن آنیما و آنیموس و وقتی سفر شروع میشود که ما نتوانیم تعادل را حفظ کنیم. این سفر سفری به درون خودمان است و هیچوقت پایان نمییابد و به سن ما ربطی ندارد و میتواند بارها اتفاق بیوفتد. خیلی اوقات ممکن است از زنان موفقی در جامعه و یا بازار کار نارضایتیشان را شنیده باشیم، آنها حس پوچی میکنند، و حس میکنند مفید نیستند و فقط کارهایی را میکنند تا دیگران از آنها راضی باشند و هنگامی که بازنشسته میشوند و به خانه میایند، کسی خوشحال منتظرشان نیست، کسی او را تشویق نمیکند حس پوچی کرده و فکر میکنند زندگیشان را باختهاند.
کتاب ژرفای زن بودن به دنبال کمال در زنان جامعهای است که معمولا آنها را با ارزشهایی مردانه به دنیا تعریف میکنند. نویسندهی کتاب با الگو گرفتن از اسطوره های فرهنگی و افسانهای، سمبل ها و الهههای باستانی نیاز و ارزشهای زنان غرب را نشان داده و تلاش برای بهتر شدن زخمهای زنانه در سطح شخصی و فرهنگی میگردد. او از تجریباتش به عنوان مادری دلسوز، هنرمند و درمانگر و همچنین از زنان قوی جامعهی خود الهام گرفته است و در این کتاب با زنانی صحبت میکند که آرزوهای بزرگ داشتهاند و علاقهمند به شخصیتی قوی و سرزندهاند.
جو ویتالی نویسندهی کتاب محدودیت صفر
مورین مرداک متولد سال 1945 در آمریکا، روانکاو خانواده است و در کشور های متفاوتی تدریس کرده است. او با آثار معروفش از جمله: کمال زن بودن، دختر بابا و کتاب های دیگری با موضوع زنان نوشته شده است، همچنین او یک نویسندهی بین المللی است و بیشتر کتابهایش براساس تئوری و روانشناسی تحلیلی پروفسور یونگ مینویسد و بسیار بازخورد و انتقادهای مثبت جهانی داشته است.
همچنین او عضو هیئت مدیرهی چند موسسهی روانشناسی است و آثارش به چندین زبان ترجمه و در سراسر جهان با اسقتبال زیادی روبهرو شده است. او در کتابهایش به طرز باورنکردنی برای برطرف کردن حس نارضایتی و سوق زنان به زندگی کردن ولذت بردن با کاربرد هایی موثر به آنها کمک میکند.
در بخشی از کتاب ژرفای زن بودن میخوانیم:
دختر بچهها خیلی زود یاد میگیرند که برای جلب تأیید و تحسین پدر، باید چه بازیهایی انجام دهند. آنها ممکن است خود را باهوش، زیرک، محجوب و اغواگر نشان دهند. اولین مردی که دختر به او ابراز علاقه میکند پدر اوست. پاسخی که پدر به ابراز علاقۀ او میدهد برای رشد جنسی دختر بسیار حیاتی است. گرما، بازیگوشی و عشق پدر برای رشد جنسی سالم دختر بسیار مهم است. در غیر این صورت اولین دلبستگی یعنی مادر، همچنان موضوع عشق اولیه و اصلی او باقی میماند. از سوی دیگر سلطهجویی، تملکطلبی و انتقاد پدر از دختر میتواند در آینده، رشد جنسی و علاقه دختر را به جنس مخالف مخدوش یا نابود سازد.
پدری که نقش طبیعی خود را به عنوان حامی جنسیت دختر جوان خود نادیده میگیرد، بیشتر به روحیه دختر آزار میرساند و به علت نیاز به سلطۀ مذکر، رشد جنسی عادی دختر را از طریق معاشرت با محارم متوقف میکند. چنین دختری باید بقیۀ عمر خود را صرف باز پسگیری جنسیت خود کند و این واقعیت را که به عنوان زن از حقوقی برخوردار است درک نماید.
دختربچههای دیگر یاد میگیرند که وقتی دور و بر بابا هستند، استعداد خود را چندان بروز ندهند. آنها ممکن است مورد تمسخر، انتقاد، عدم تأیید و آزار جسمی قرار بگیرند. آنها یاد میگیرند که جلوی مردان خود را خیلی «با عرضه» آنها به سرعت یاد میگیرند که اجازه دهند بابا بازی یا شطرنج را ببرد یا در بسکتبال و تنیس برنده شود. این دخترها آرزوهای خود را فراموش میکنند و تلاش میکنند که همواره رئیس شان (که زمانی پدر بوده) خیلی خوب به نظر بیاید. سرانجام آنها نسبت به آنچه که در زندگی آنها در رابطه با پدر اتفاق افتاده، احساس تلخی و انفعال میکنند و شکاک و عیبجو میشوند.
دیدگاه خود را بنویسید