کتاب تاریک و عمیق و مخوف | مری داونینگ هان
ترجمه زینب انصاریان 🔸 انتشارات پرثوا - آواز علم 📚
🔻 بخش هایی از متن کتاب . . .
یک لنگه ی پنجره را باز کردم و خم شدم بیرون تا دریاچه را نگاه کنم. سیاره ی عطارد آمده بود پایین تر و شده بود همنشین ماه نیمه، ولی هنوز آن قدر نور داشت که افق را نمایان کند؛ خطی تیره مقابل غروبی صورتی که رنگ می باخت.
«من یه بار خوابش رو دیدم.» «اما» آنقدر آرام حرف می زد که مجبور شدم دولا شوم تا صدایش را بشنوم. «روح یه دختریه که خیلی ناراحت و تنهاست. دلش می خواد بره خونه، ولی توی آب خیلی خیلی خیلی عمیق گیر کرده. خیلی وقته اونجاست، فقط استخون هاش مونده. هیچکس نمی دونه اون کجاست.»
بعد از مارشمالو، شکلات داغ خوردیم؛ بعدش هم دراز کشیدیم و شعله ها را تماشا کردیم که هیزم ها را می بلعیدند. صورت هایمان گرم شده بود، ولی پاهایمان سرد بود. «دالسی» روی کاناپه با خوشحالی آه کشید و پاهای بلندش را به سمت آتش کش و قوس داد.
___ انتشارات داریوش
#ادبیات کودک نوجوان
# رمان معمایی
# ترسناک «وحشت»