کلیات دیوان شمس تبریزی، گنجینهای بیکران از عشق، عرفان و شوریدگی، نه فقط یک کتاب، بلکه اقیانوسی است که روح مولانا جلالالدین محمد بلخی را در خود جای داده است. این دیوان، نتیجهی متحولکنندهی ملاقات او با شمس تبریزی است؛ دیداری که شعلهای در جان مولانا افکند و او را از یک عالم ربانی و دانشمند برجسته به عارفی عاشق و شاعری بیپروا تبدیل کرد. «کلیات دیوان شمس تبریزی» در واقع مجموعهای است از غزلیات، رباعیات، ترجیعبندها و دیگر قالبهای شعری که مولانا پس از آشنایی با شمس سروده است. نام “شمس تبریزی” بر این دیوان، گواهی است بر نقش تعیینکننده او در بیداری جان مولانا و شوریدگی که در اشعارش موج میزند. این دیوان، تبلور لحظات ناب عرفانی، اوج و فرودهای روحی، و پردهبرداری از عالم درون اوست. اگر کاملترین متن و بهترین تصحیح «کلیات شمس تبریزی» که متعلق به «بدیع الزمان» است را با قیمت بسیار مناسب میخواهید، این فرصت بینظیر را به هیچ وجه از دست ندهید!
💎 ویژگیهای برجسته کتاب «کلیات شمس تبریزی»
- زبان عشق و شوریدگی: زبان شمس، زبانی است از جنس جنون عشق، زبانی که منطق را در خود غرق میکند و جز ندای دل را نمیشنود. در این اشعار، سخن از وصل و فراق یار، از مستی و بیخودی، از فنا شدن در معشوق و بقا یافتن در اوست. هر غزل، دریچهای است به سوی تجربهی بیواسطهی عشق الهی.
- “گر تو این درد را دوا نامی نهی/ من دوای دردم از او میکشم”
- “مرا در این عالم جان گر هست، از اوست/ که اوست جان جانم، اوست جهانم”
- سمفونی عرفانی: مولانا در این دیوان، نغمههای گوناگونی سر میدهد. گاه شوریدهوار میخواند، گاه با عرفان نظری به سخن میآید، گاهی به جدال با نفس میپردازد و گاهی با لحنی شاد و ترانه مانند، به وجد میآید. این تنوع لحن و مضمون، کلیات شمس را به یک سمفونی کامل بدل کرده است که هر بخشی از آن، احساسی متفاوت را در شنونده برمیانگیزد.
- استفاده از زبان سمبولیک و استعاری: مولانا استاد به کارگیری نمادها و استعارههاست. خورشید (شمس)، شراب (عشق الهی)، جام (تجلی یار)، میخانه (مقام اتحاد با حق)، رقص سماع (ذکر و ذکرآوری)، و بسیاری از این نمادها، کلیدهایی برای ورود به دنیای شگرف عرفانی او هستند.
- قدرت جذب و دگرگونی: آنچه کلیات شمس را منحصر به فرد میکند، توانایی آن در نفوذ به عمق جان شنونده و خواننده است. این اشعار نه تنها یک اثر ادبی، بلکه یک “حال” عرفانی هستند که قابلیت دگرگون کردن روح و جان را دارند. خواندن یا شنیدن این اشعار، تجربهای معنوی است که میتواند فرد را به جستجوی حقیقت و عشق رهنمون سازد.
- جلوهای از وحدت وجود: در تار و پود اشعار شمس، پیام وحدت وجود و یگانگی هستی به چشم میخورد. مولانا با بیان اینکه “من و تو” و “او” همه یکی هستیم، در آستانهی دریای بیکران معرفت قرار میگیرد و این وحدت را در قالب اشعار خود متجلی میسازد.
- “ما زِ بیکانیم و کان ما همین است/ آفتابِ ما همان در آسمان است”
✨ دیوان شمس تبریزی، میراثی است زنده از اندیشهی عرفانی و عشق بیحد مولانا. این دیوان، گواه آن است که چگونه یک ملاقات میتواند مسیر زندگی یک انسان را دگرگون کند و چگونه زبان شعر میتواند پل ارتباطی باشد میان زمین و آسمان، میان تن و جان، و میان انسان و معشوق ازلی. خواندن یا شنیدن هر بیتی از آن، دعوتی است به سفری درونی، سفری به سوی خود و به سوی حقیقتی که در پس پردهی وجود نهفته است. این گنجینهی ادب پارسی، همچون نامش، "شمس"ی است که بر تاریکیهای جان میتابد و روشنی میبخشد. ☀️✨
دیدگاه خود را بنویسید