«من داستان می نویسم، تاریخ نمی نویسم. تاریخ های بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته میشود و خواهد شد؛ اما داستان، فقط یکبار نوشته می شود؛ فقط یکبار. آن ها که واقعیت را می خواهند نه حقیقت را، و طالب واقعیاتِ تاریخی هستند نه حقایق انسانی، می توانند بی دغدغه خاطر، به بهترین تاریخ ها مراجعه کنند...».
- می بخشید... من نیامده ام تا شما را اندرز بدهم، آمده ام تا شما را بر حذر دارم. شما، حال، در مرکز این دایره هستید، و از درون دیدن همچون از برون دیدن نیست ما که در بیرون ایستاده ایم، به کلی، طور دیگر می بینیم؛ همه طرف را می بینیم، و هر دو حریف را.- هر چند حریف را؛ بیش از دو تا.- بله آقا... سیاستمدار شما هستید. من قصد مداخله در روش سیاسی شما را ندارم. فقط محتاج موعظه هستم. زیرا بسیار مضطربم، زیرا از بیرون دایره می بینم، و دعا و راز و نیاز، اضطرابم را تسکین نمی دهد... البته به قدر کفایت.