«پادشاه مصری» کتابی جذاب و خواندنی برای مخاطبان فوتبال است. «تام اولدفیلد» و «مت اولدفیلد» در کتاب حاضر ماجراهای جالبِ «محمد صلاح» را برای دستیابی به موفقیتهای چشمگیر در مستطیل سبز روایت میکنند. نویسنده در این کتاب توضیح میدهد که محمد صلاح چگونه توانسته با تلاش و پشتکار، به «پادشاه مصری» ملقب شود و دل بسیاری از فوتبالیها را در سرتاسر دنیا به دست آورد.
کتاب «پادشاه مصری» زندگینامه و خاطرات «محمد صلاح» فوتبالیست و اسطوره مصری است . نویسندگان کتاب در کنار فراز و فرود هایی که محمد صلاح در رسیده موفقیت را با خاطرهای از وی از بازی در ورزشگاه المپیک کیِیف آغاز میکند. آن زمان محمد صلاح، بازیکن تیم لیورپول بود. این تیم برابر رئال مادرید، یکی از پر آوازهترین تیمهای فوتبال دنیا صف کشیده بود. پس از تعریف خاطرهی جانانهی محمد صلاح از صفآرایی در برابر رئال مادرید، فصل نخست کتاب آغاز میشود که اولین بازی نام دارد. نویسنده در این فصل، خاطرههایی شنیدنی از زمانی روایت میکند که محمد صلاح برای درخشش بیشتر در استادیومهای بینالمللی فوتبال تلاش میکرد.
خاطرههای محمد صلاح در کتاب پادشاه مصری با فصل دوم این اثر با نام نابغهی خیابان ادامه پیدا میکند. نویسنده در این فصل به تلاش شبانهروزی محمد صلاح در فوتبال خیابانی اشاره میکند. بر اساس اطلاعات این فصل، محمد صلاح از کودکی دوستدار فوتبال بوده است. جوانان نجریج، نام سومین فصل از کتاب پادشاه مصری است. بنا بر اطلاعات این فصل، نجریج نام روستایی دورافتاده در مصر است. نویسنده در این قسمت توضیح میدهد که محمد صلاح، زاده این روستاست.
شهر الاهاما، نام دیگر فصل کتاب پادشاه مصری است. در این فصل، خاطرههای جالبی از حضور محمد صلاح در این شهر روایت میشود. در فصل پنجم کتاب پادشاه مصری به عنوانی با نام «فروتن باش پسر» میرسیم. این فصل، درسهایی ارزشمند را پیش روی مخاطب قرار میدهد. نویسنده، تمامی قسمتهای مهم زندگی محمد صلاح را برای دستیابی به موفقیتهای چشمگیر در کتاب پادشاه مصری توضیح داده است.
بخشهای گوناگون کتاب پادشاه مصری، هر کدام به توضیحات و خاطرههایی از بازههای زمانیِ مختلفِ زندگی محمد صلاح اختصاص داده شدهاند. این کتاب با فصلهای مشهورتر از تونی، لیورپول، سال معجزهها و نور به پایان میرسد.
مطالعهی این فصلها به خواننده کمک میکند تا مسیر زندگی محمد صلاح را از کوچههای روستایی دورافتاده در مصر به استادیوم آنفیلدِ لیورپول، یکی از معروفترین باشگاههای جهان، دنبال کند. این مسیر، در کنار داستانی هیجانانگیز و خواندنی، بیانگر تجربههای ارزشمندِ این فوتبالیست فوقالعاده است.
بخشهایی از متن کتاب . . .
تمرین به این صورت بود که باید بین دو ردیف مانع میدویدند و در حال دویدن با همتیمیشان پاسکاری میکردند تا به آخرین مانع برسند. نور میخواست این کار را در سرعت انجام دهند. نوبت مو که شد صدای یکی از مربیها را شنید که دستزنان فریاد میزند: «محمود، سرعت پاهاتو بیشتر کن!» محمود، پسری خپل که سبیلِ کمی هم پشت لبش سبز شده بود، سرعتش را بیشتر کرد و به مو در سر صف رسید. از تلاشی که کرده بود به شدت نفسنفس میزد اما وقتی پسرک جدید را دید ابروهایش در هم رفت. مو دستش را دراز کرد و گفت: «محمد هستم، میتونی مو صدام کنی.» پسر بریده بریده گفت: «محمود» اما نفسش آنقدر بریده بود که نتوانست ادامه دهد. دستانش را روی زانو گذاشت. پسر کناری زیر خنده اما به محض اینکه نگاه نور را احساس کرد ساکت شد. دست دراز شدهی محمد را گرفت؛ گفت: «یوسف. فهمیدی داریم چی کار میکنیم؟»
مو سری تکان داد. شروع به پرید و درجا زدن کرد و سعی میکرد فکرش را منحرف کند. دلش میپیچید. وقتی به سر صف رسیدند، یوسف توپ را گرفت، آن را به یار کناریاش پاس داد و حرکت کرد. حالا نوبت مو بود. نفس عمیقی کشید. کمک مربی دستور داد: «برو!» مو حرکت کرد. توپ به سمتش آمد. قلبش چنان میزد که احساس کرد میخواهد از سینهاش خارج شود. توپ بیرون پای چپش را لمس کرد و ناگهان تنشی که وجودِ مو را گرفته بود از بین رفت...
ماشاالله صفری نویسنده، مترجم و مدیر انتشارات گلگشت است. وی در حوزه کتاب های ورزشی فعالیت می کند.
مشاهده کتاب های انتشارات گلگشت
کتاب های پیشنهادی

کتاب رویکرد تجویز و زمانبندی تغذیه و مکملها | دانیال اسداللهی، سارا صالح پور

کتاب تغذیه برای ورزش، تمرین و عملکرد | راهنمای عملی برای دانشجویان و علاقهمندان به ورزش حرفهای

دیدگاه خود را بنویسید