سبد خرید
{{item.quantity}}
تعداد را بنویسید. بیش‌تر از 0 بنویسید. کم‌تر از {{item.product.variant.max + 1}} بنویسید.
{{item.promotion_discount|number}} تومان تخفیف
{{item.total|number}} تومان
مبلغ قابل پرداخت
{{model.subtotal|number}} تومان
ثبت سفارش
سبد خرید شما خالی است

کتاب فرار از موصل: خاطرات شفاهی محمدرضا عبدی

نویسنده: حسین نیری , ناشر: انتشارات سوره مهر

از {{model.count}} نظر
☫ دفاع مقدس، انقلاب، شهدای حرم مقایسه
ویژگی‌ها
قطع / نوع جلد
رقعی/شومیز
تعداد صفحات
166
ناشر | Publisher, Brand
سوره مهر
شابک 13 رقمی | ISBN-13
978-964-471-791-8
مناسب برای گروه سنی | Reading age
تمامی سنین
موضوع
دفاع مقدس
  • {{value}}
قیمت:
0
30,000 تومان
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
قیمت‌وموجودی به‌روز

قیمت‌وموجودی به‌روز

ارسال‌سریع‌باپست‌به‌سراسرکشور

ارسال‌سریع‌باپست‌به‌سراسرکشور

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

«فرار از موصل» خاطرات شفاهی محمدرضا عبدی  از رزمندگان دفاع مقدس است که توسط حسین نیری، گردآوری و تدوین شده است.کتاب حاضر شامل خاطرات داستانی نقل شده محمدرضا عبدی آزاده ایرانی است که توانسته بود در همان سالهای ابتدای جنگ پس از اسارت از اردوگاه موصل فرار کرده و خود را به ایران برساند وی از اهالی روستای قمشه ماهیدشت از توابع کرمانشاه است. محتوای خاطرات کتاب درباره مطالب ذیل می باشد.
قطع / نوع جلد
رقعی/شومیز
تعداد صفحات
166
ناشر | Publisher, Brand
سوره مهر
شابک 13 رقمی | ISBN-13
978-964-471-791-8
مناسب برای گروه سنی | Reading age
تمامی سنین
موضوع
دفاع مقدس
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید
  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
توضیح اختصاصی

بخش هایی از متن کتاب

«فرماندۀ اردوگاه فریاد زد: «بنشینید سر جایتان.» همه نشستیم. بعد رو به کسانی که نزدیک در بودند کرد و گفت: «افراد این ستون همه بروند بیرون، جلوی در آسایشگاه بایستند.» آن عده‌ای که رفتند بیرون همه پیرمرد بودند. بعد هم خودش از در خارج شد و دستور داد تا سربازانش بیفتند به جان پیرمردها. آن‌قدر کتکشان زدند که حتی دیگر صدای ناله‌شان هم نمی‌آمد. یکی‌شان منوچهر گروهان بود و اهل کنگاور. او را خیلی کتک زدند و در حال مرگ به آسایشگاه آوردند. محمود رزمنده یکی دیگر از بچه‌هایی بود که قبلاً با محمد و من در یک آسایشگاه بود. بچۀ زرنگ و باهوشی بود و ابتکارات جالبی داشت. گروهبان دو بود. محمود رزمنده را نیز برده بودند طبقۀ بالای اردوگاه و حسابی او را کتک زده بودند. محمود از ماجرای فرار خبر داشت. اما روز و ساعت آن را نمی‌دانست. قبلاً حرف‌هایمان را زده بودیم که چطور برویم و از کدام راه. قرار گذاشته بودیم در امتداد یک رودخانه حرکت کنیم تا از آنجا به مرز ایران و ترکیه برسیم. به طور تقریبی حدسی زده بودیم که سیصد و پنجاه کیلومتر راه برویم. تا سوریه هشتاد کیلومتر فاصله بود. روابط ایران و سوریه هم خوب بود. اما ما تصمیم گرفته بودیم اگر فرار کردیم از همین راه برویم. پس از اینکه عده‌ای از پیرمردها و محمود رزمنده کتک خوردند، بعضی‌شان من، جهان‌شاه سید محمدی، محمود الله‌مرادی و کمال قیطاسی را به‌عنوان دوستان محمد و مجید معرفی کرده بودند. در مورد من انگار تأکید بیشتری کرده بودند.»

مشاهده بیشتر

کتاب‌های پیشنهادی

«« تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دیجی کتاب است. www.digi-ketab.ir »»
دسته‌بندی محصولات
همه محصولات 📖 کتاب
💡 🧠 توسعه فردی ⚙ مدیریت 🧡 رمان | Novel 💄 آرایشی و بهداشتی 💝 سلامت و تغذیه 📙 متفرقه و عمومی
☯ فلسفه و عرفان 🪔 👁️‍🗨️ متافیزیک 🛸 علم و تکنولوژی ☫ دفاع مقدس، انقلاب، شهدای حرم
💰︎ اقتصاد ⚖️ حقوقي (مجموعه قوانين)
♨️ کتاب های کمیاب و نایاب ❌ کتاب های زده دار و حراجی
👨‍🏫 کمک درسی و کمک آموزشی 📖 درسی ☑︎ کنکور کتاب های زبان ترکی (آذربایجانی)