سبد خرید
{{item.quantity}}
تعداد را بنویسید. بیش‌تر از 0 بنویسید. کم‌تر از {{item.product.variant.max + 1}} بنویسید.
{{item.promotion_discount|number}} تومان تخفیف
{{item.total|number}} تومان
مبلغ قابل پرداخت
{{model.subtotal|number}} تومان
ثبت سفارش
سبد خرید شما خالی است

کتاب پسر آسید مصطفی: خاطرات سید مجتبی عبداللهی

👤 ساسان ناطق 🔸 انتشارات سوره مهر

از {{model.count}} نظر
☫ دفاع مقدس، انقلاب، شهدای حرم مقایسه
ویژگی‌ها
نویسنده
ساسان ناطق
قطع / نوع جلد
رقعی/شومیز
تعداد صفحات
216
ناشر | Publisher, Brand
سوره مهر
شابک 13 رقمی | ISBN-13
9786000349653
موضوع
دفاع مقدس
  • {{value}}
زودترین زمان ارسال 29 مهر

زودترین زمان ارسال 29 مهر

قیمت‌وموجودی به‌روز

قیمت‌وموجودی به‌روز

ارسال‌باپست‌به‌سراسرکشور

ارسال‌باپست‌به‌سراسرکشور

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

کتاب «پسر آسید مصطفی» دربرگیرنده خاطرات سید مجتبی عبداللهی است که از سوی «ساسان ناطق» به رشته تحریر درآمده است. مجتبی با دیدن یک عکس عاشق و شیفتۀ امام خمینی می‌شود و این دل‌باختگی مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. او همراه مردم در مقابل حکومت پهلوی می‌ایستد ، در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کند و تا پیروزی انقلاب هر روز یک راه جدید برای فرار از دست مأموران حکومت و نیروهای ساواک را انتخاب می‌کند. در اولین روز پیروزی انقلاب اسلامی عضو کمیته انقلاب می‌شود و تا شروع جنگ پابه‌پای همکارانش با گروهک‌ها مبارزه می‌کند. در این کتاب جزئیاتی از پیروزی انقلاب و تشکیل کمیته و جنگ می‌خوانیم که شاید در دیگر کتاب‌ها کمتر از این زاویه به آن‌ها پرداخته شده باشد.
نویسنده
ساسان ناطق
قطع / نوع جلد
رقعی/شومیز
تعداد صفحات
216
ناشر | Publisher, Brand
سوره مهر
شابک 13 رقمی | ISBN-13
9786000349653
موضوع
دفاع مقدس
مناسب برای گروه سنی | Reading age
تمامی سنین
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید
  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
توضیح اختصاصی

تا موتور استارت خورد. با مشت با صورت تیمسار کوبیدم. روی زمین افتاد. پاسبان دستپاچه به طرفم آمد. با لگد به شکمش زدم و او را هم روی زمین انداختم. بچه ها پریدند روی موتور. جلو نشستم و گاز موتور را گرفتم. به طرف میدان فردوسی می رفتم که ماشین های شهربانی آژیرکشان دنبالمان افتادند. میدان را از دست چپ دور زدم. ماشین هایی که میدان را دور می زدند و از روبه رو می آمدند، دست گذاشتند روی بوق و چراغ زدند. پیچیدم توی فرعی. ماشین های شهربانی هنوز دنبالمان می آمدند.

مشاهده بیشتر

کتاب‌های پیشنهادی

«« تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دیجی کتاب است. www.digi-ketab.ir »»
دسته‌بندی محصولات
همه محصولات 📖 کتاب
💡 🧠 توسعه فردی ⚙ مدیریت 🧡 رمان | Novel 💄 آرایشی و بهداشتی 💝 سلامت و تغذیه 📙 متفرقه و عمومی
☯ فلسفه و عرفان 🪔 👁️‍🗨️ متافیزیک 🛸 علم و تکنولوژی ☫ دفاع مقدس، انقلاب، شهدای حرم
💰︎ اقتصاد ⚖️ حقوقي (مجموعه قوانين)
♨️ کتاب های کمیاب و نایاب ❌ کتاب های زده دار و حراجی
👨‍🏫 کمک درسی و کمک آموزشی 📖 درسی ☑︎ کنکور کتاب های زبان ترکی (آذربایجانی)