کتاب سانی بوی | آل پاچینو

ترجمه هوشیار تهرانی 🔸 انتشارات میلکان

از {{model.count}}
تعداد
نوع
تعداد
نوع
تعداد
نوع
فروشنده فروشنده: دیجی کتاب
فروشنده ضمانت اصالت و سلامت فیزیکی کالا

ناموجود
  • {{value}}
🚨 آخرین بروزرسانی 1404/05/07
کمی صبر کنید...

کتاب «سانی بوی» (Sonny Boy) نوشته‌ی آل پاچینو، به بررسی زندگی و کارنامه‌ی هنری این بازیگر مشهور و محبوب آمریکایی می‌پردازد. پاچینو در این کتاب به خاطرات، تجربیات و چالش‌های خود در دنیای سینما و تئاتر اشاره می‌کند و از دیدگاه‌های شخصی و حرفه‌ای خود در مورد بازیگری و هنر می‌نویسد.این کتاب می‌تواند برای علاقه‌مندان به سینما و طرفداران پاچینو جذاب باشد، چرا که نگاهی عمیق به زندگی و افکار یک هنرمند بزرگ و تأثیرگذار ارائه می‌دهد. پاچینو در این اثر نه تنها به موفقیت‌های خود، بلکه به سختی‌ها و فراز و نشیب‌های زندگی‌اش نیز می‌پردازد.

خاطرات مردی که دیگر نه از چیزی میترسد و نه چیزی برای پنهان کردن دارد

از همان کودکی اجرا میکردم مادرم مرا از سه چهار سالگی سینما می برد. روزها در کارخانه سخت کار میکرد و وقتی به خانه بر می گشت با من که تنها همدمش بودم، به سینما می رفتیم نمی دانست که دارد آینده ام را می سازد. چیزی نگذشت که از دیدن بازیگرها روی پرده ی سینما خوشم آمد چون هم بازی نداشتم و هنوز تلویزیون نداشتیم، تنها کارم این بود که به آخرین فیلمی فکر کنم که دیده بودم. شخصیت های فیلم را در ذهنم مجسم میکردم و در آپارتمانمان یکی یکی به آنها جان می دادم. خیلی زود یاد گرفتم با تخیلاتم دوست شوم گاهی راضی بودن از موهبت تنهایی هم خوب است هم بد؛ به خصوص برای نزدیکان و خانواده ات.

وقتی سیزده ساله بودم در نمایش کلاسی مان قبل از این که روی صحنه بروم، یکی گفت که والدینم بین تماشاگرها هستند. مادرم و پدرم بین تماشاگرها وای نه احتمالاً در کل زندگی ام اولین بار بود که آنها را کنار هم میدیدم میخواهم بگویم، می توانید تصورش کنید؟ این همان اتفاقی بود که همیشه آرزویش را داشتم فقط بهش آگاه نبودم. هر بچه ای دلش میخواهد پدر مادرش با هم باشند. این یعنی امنیت یعنی خانواده

داشتم احساسی را کشف میکردم که گماش کرده بودم احساس پیوند . آنها داشتند با هم دوستانه صحبت میکردند بدون بحث و دعوا یک لحظه، پدرم حتی دست مادرم را لمس کرد داشت باهاش شوخی میکرد؟ آن قدر طبیعی و بی آلایش بود که از خودم می پرسیدم اصلا چرا از هم جدا شدند؟ نمایش هر چند کوتاه، دوباره به هم نزدیکشان کرده بود. هر چیزی که روی دوشم سنگینی میکرد برداشته شده بود؛ چون در آن لحظه دو نفر از من مراقبت میکردند. بازی در نمایش پدر مادرم را دوباره کنار هم آورده و حس تعلق داشتن به چیزی را به من داده بود من کامل کامل بودم. چنین حسی را برای بار اول در زندگی ام داشتم و بعد از بین رفت.

از متن کتاب -

خاطراتی نادر از چهره ای مشهور که به راستی اثری ادبی است. به همان اندازه که طنز آمیز است تأمل برانگیز نیز هست و داستانهای پشت پرده ی دوران کودکی سخت فیلم های ماندگار و سفر به جایگاه اسطوره ها را روایت می کند.»

کتاب‌های پیشنهادی ✨

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
اشتراک‌گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!