کتاب جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند | دیلیا اوئینز | ترجمه منا تقوی‌فر

انتشارات آتیسا/ محراب دانش | Where the Crawdads Sing

از {{model.count}}
تعداد
نوع
ویژگی‌های محصول
  • قطع: رقعی
  • نوع جلد: شومیز
  • تعداد صفحات: 336
  • ناشر: آتیسا / محراب دانش
  • شابک 13 رقمی | ISBN-13: 978-622-5408-005
  • نوع کاغذ / نوع صحافی: بالک / چسب گرم
  • 🏆نکو داشت و جوایز: 🏆پرفروشترین رمان در سال 2018 و 2019 🏆از پرفروشترین کتاب های نیویورک تایمز و آمازون 🏆نامزد دریافت جایزه ادگار سال ۲۰۱۹ 🏆نامزد دریافت بهترین داستان تاریخی گودریدز سال ۲۰۱۸
  • دسته بندی و موضوع: داستان های آمریکایی قرن 21 م رمان , داستان های خارجی ادبیات
  • کیفیت محصول | Grade level: +A
تعداد
نوع
فروشنده فروشنده: دیجی کتاب
آماده ارسال
پیشنهادات شگفت انگیز
ناموجود
258,000
70%
77,400 تومان
  • {{value}}
کمی صبر کنید...
فقط {{model.stock}} عدد مانده است.

«کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند» یک رمان فوق العاده زیبا، جنایی و رمزآلود درباره  سرگذشت کیا کلارک ملقب به دختر مرداب است که اعضای خانواده اش او را در سنین خردسالی رها کرده اند تا تنهایی، در دل طبیعت بکر کارولینای شمالی، با پدر کج خلقش زندگی کند. ...  این کتاب با بیش از سی میلیون نسخه فروش در سال 2018 و 2019 در صدر پرفروشترین رمان های جهان جای گرفت و همچنین نامزد دریافت جایزه ی ادگار در سال ۲۰۱۹ و نامزد دریافت بهترین داستان تاریخی گودریدز سال ۲۰۱۸ شد . نسخه پیش رو توسط منا تقوی فر به زبان فارسی ترجمه و نشر آتیسا آن را منتشر وروانه بازار کرده است.

درباره‌ی کتاب

دلیا اوئینز در کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می‌خوانند، با داستانی جذاب، سرگذشت دختری را روایت می‌کند که همراه با پدرش، در حاشیه‌ی یک مرداب در طبیعت بکر کارولینا زندگی می‌کند. زندگی کیا کلارک در گذر است. همه او را به اسم دختر مرداب می‌شناسند و او هم ارتباطات خاص خودش را دارد. با طبیعت محشور است و می‌تواند به راحتی با گیاهان و حیوانات ارتباط برقرار کند. روزی می‌رسد که دو تن از مردان شهر، شیفته‌ی زیبایی اصیل و شکوهمند او می‌شوند. او هم شوق دلباختن را در خودش احساس می‌کند و برای یک زندگی جدید آماده می‌شود. اما اتفاقاتی رخ می‌دهند و زندگی دختر مرداب را از مسیری که در ذهن خودش، ترسیم کرده بود، دور می‌کنند. با پیدا شدن جسد مرد جوانی در حاشیه‌ی مرداب، همه‌ی نگاه‌ها به سمت کیا کلارک، دختر مرداب برمی‌گردد.

این کتاب تصویری از رنج تنهایی و غرور و تعصب و تلاش برای زندگی است که شما را با خود در اتفاقات هیجان‌انگیز و جذاب غرق می‌کند.

بخشهایی از کتاب

ساعاتی بعد، نزدیک غروب آفتاب، جودی کیا را دید که در ساحل به دریا خیره شده است. کنارش رفت. کیا نگاهش نکرد و به تماشای موج‌های متلاطم ادامه داد. با وجود این، از لحن جودی متوجه شد پدر حسابی به صورتش سیلی و مشت زده است. 

«من مژبورم برم کیا. دیگه نم‌تونم این‌جا زندگی کنم.»

کیا می‌خواست نگاهش کند اما این کار را نکرد. می‌خواست التماسش کند او را با پدر تنها نگذارد اما کلمات در گلویش گیر کرده بودند.

جودی گفت: «وقتی بزرگ شدی، خودت می‌فهمی.» کیا ناگهان خواست فریاد بزند که شاید کوچک باشد اما احمق نیست و می‌داند علت رفتن همه‌شان پدر است. چیزی که علتش را نمی‌دانست، این بود که چرا او را با خودشان نمی‌برند. او هم به رفتن فکر کرده بود اما جایی نداشت برود و پول اتوبوس هم نداشت.

«کیا، تو مواظب باش. بشنو. اگه کسی اومد، نرو تو خونه. می‌تونن اون‌جا بگیرنت. بدو تا ته مرداب، لای بوته‌ها قایم شو. همیشه رد پاتو بپوشون. یادت دادم که چطوری. می‌تونی از دست بابام قایم شی.» و در حالی که کیا هنوز هم حرفی نزده بود، او خداحافظی کرد و از ساحل به سمت جنگل حرکت کرد. درست پیش از آن‌که میان درختان قدم بگذارد، کیا بالاخره برگشت و رفتن او را تماشا کرد.

به موج‌ها گفت: «این خوک کوچولو موند خونه.»

او که تازه به خودش آمده بود، به طرف کلبه دوید. نام جودی را فریاد زد اما جودی وسایلش را برده بود و تشکش روی زمین، خالی افتاده بود. کیا داخل تشک او فرو رفت و آخرین بقایای آن روز را که داشت از روی دیوار پایین می‌آمد، تماشا کرد. نور، مثل همیشه پشت سر خورشید برای رفتن این پا و آن پا می‌کرد و کمی از آن، در اتاق باقی مانده بود؛ طوری که برای لحظهٔ کوتاهی، رختخواب‌های گلوله‌گلوله و لباس‌های کهنه‌ای که روی هم تلنبار شده بود، بیش از درختان بیرون به خودش شکل و رنگ گرفت.

گرسنگی آزاردهنده، چیزی تا این حد پیش‌پاافتاده، او را به تعجب واداشت. به طرف آشپزخانه رفت و دم در ایستاد. در تمام عمرش این‌جا از پختن نان، جوشاندن لوبیای کره‌ای یا قل زدن ماهی آبپز گرم بود. حالا خالی، ساکت و تاریک شده بود. بلند پرسید: «کی می‌خواد غذا بپزه؟» آیا می‌توانست بپرسد کی قراره برقصه؟

شمعی روشن کرد، خاکستر اجاق هیزمی را زیر و رو و آتشزنه اضافه کرد و آن‌قدر دمید تا آتش گرفت. بعد هیزم گذاشت. از یخچال به عنوان کابینت استفاده می‌کردند چون اطراف کلبه برق نبود و برای این‌که جلو کپک زدن داخل کلبه را بگیرند، در را با یک مگس‌کش باز نگه می‌داشتند اما باز هم در تمام شکاف‌ها، کپک‌های سیاه مایل به سبز رشد می‌کرد.


دیلیا اوئینز جانورشناس و نویسنده آمریکایی متولد 1949 است. وی در مناطق روستایی ایالت جورجیا بزرگ شده و از کودکی همیشه طبیعت را بهترین دوست خود دانسته است.
دیلیا که در حال حاضر در آیداهو زندگی می‌کند، به همراه همسر خود سه کتاب مستند درباره طبیعت آفریقا نوشته، مقالات معتبری در نشریات طبیعت‌شناسی منتشر کرده و برنده جایزه «جان باروز» شده است. «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» اولین رمان این نویسنده است.


محصولات مرتبط

قطع
رقعی
نوع جلد
شومیز
تعداد صفحات
336
ناشر
آتیسا / محراب دانش
شابک 13 رقمی | ISBN-13
978-622-5408-005
نوع کاغذ / نوع صحافی
بالک / چسب گرم
🏆نکو داشت و جوایز
🏆پرفروشترین رمان
در سال 2018 و 2019
🏆از پرفروشترین کتاب های
نیویورک تایمز و آمازون
🏆نامزد دریافت جایزه ادگار سال ۲۰۱۹
🏆نامزد دریافت بهترین داستان
تاریخی گودریدز سال ۲۰۱۸
دسته بندی و موضوع
داستان های آمریکایی قرن 21 م
رمان , داستان های خارجی
ادبیات
کیفیت محصول | Grade level
+A

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
اشتراک‌گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!