مادام دولاشانتری نام رمانی به نوشته «انوره دوبالزاک» است که سعی میکند ضمن بیان رویدادها و حوادث در قالبی داستانی، نگاهی به روی دیگر تاریخ کشور فرانسه در قرن هجدهم داشته باشد.او پس از انتشار کتاب مادام دولاشانتری مابقی آن را به نام «محرم» در سال 1848 به سرانجام میرساند. انوره دوبالزاک (Honore De Balzak) هنوز نمیداند که این اثر آخر اوست. عنوانی که بر این دو قسمت میگذارد تا این دو بخش را یکسان کند بسیار پرمعناست. انگار خواسته باشد بر این واپسین اثر امضایی سمبولیک بگذارد. در حقیقت میتوان بر تمامی «کمدی انسانی» نام «روی دیگر تاریخ معاصر» گذاشت.
در یک غروب زیبای ماه سپتامبر سال ۱۸۳۶ مردی تقریباً سی ساله به جان پناه خیابان ساحلی تکیه داده بود. آنجا که انسان میتواند در آن واحد بالادست رود سن را از باغ نباتات تا نتردام و نیز از پایین دست آن منظره وسیع رود را تا لوور تماشا کند. اینجا در پایتخت اندیشهها دو دیدگاه همسان نمیتوان یافت. انسان خود را در پس کشتی غول پیکری احساس میکند. اینجا انسان به پاریس میاندیشد، از رومنها تا فرانکها، از نورمانها تا بورگینیونها، قرون وسطی، والوآها، هانری چهارم و لوئی چهاردهم، ناپلئون و لوئی فیلیپ. اینجا تمام فرمانروایان ردپایی یا آثاری به جای میگذارند و در خاطرهها ماندگار میشوند.
دیدگاه خود را بنویسید