بر اساس فیزیک نیوتنی در قرن بیستم، جهان از قوانین قطعی و موجبیتی پیروی میکرد و نه تنها نحوه مداخله خدا در چنین جهان جبرانگارانهای، بلکه امکان مداخله خدا در این سیستم بسته نیز، تا حد زیادی مورد تردید قرار گرفته بود. بنابراین مباحثات فلسفی در قرن بیستم بیشتر به حمایت از دئیسم (خداانگاری) میانجامید و خدا بیشتر همچون ساعتسازی به تصویر کشیده میشد که ساعتی ساخته و آن را به حال خود رها کرده است.در قرن بیستم و با ظهور نظریه کوانتوم، هر سه فرض پایهای فیزیک نیوتنی یعنی موجبیتگرایی، تقلیلگرایی و درک علمی رئالیستی از سوی نظریه کوانتوم مورد معارضه قرار گرفته است. ظهور فیزیک کوانتوم؛ پیامدهای فلسفی عمیقی را به دنبال داشته است. از آن پس، مسئله نحوه مداخله خدا در جهان و نیز عملکرد خداوند در پرتو این نظریه بررسی شد و فعل خداوند در سایه این نظریه علمی، نقشی پررنگ به خود گرفت.
پس از ظهور مکانیک کوانتوم، برخی اندیشمندان با تکیه بر اصل عدم قطعیت، ادعا کردند این مفاهیم میتوانند به لحاظ علمی نشان دهند خدا چگونه در امور روزمره جهان دخالت میکند. تأثیر فیزیک کوانتوم به حدی بود که در پایان قرن بیستم، بررسی «فاعلیت الهی از نگاه علمی» به عنوان موضوع اصلی پژوهشهای حوزههای علم و الهیات معرفی شد و پژوهشکدهها و مراکز علمی بسیاری به تحقیق بر روی آن پرداختند.
پروفسور جانر تاسلامان در این کتاب به عنوان یک مطالعه میانرشتهای عمیق بین حوزههای علم، فلسفه و دین پس از پرداختن به نظریه کوانتوم و تاریخچه شکلگیری آن به تفاسیر مختلف علمی و فلسفی این نظریه میپردازد و مسائلی همچون فاعلیتالهی، معجزات، شر و ارادهی آزاد را در پرتو نظریه کوانتوم بررسی میکند.
دیدگاه خود را بنویسید