«هانیبال» شاهکاری به قلم «توماس هریس» است که در ادامه کتاب سکوت بره ها نوشته شده است. دکتر «هانیبال لکتر» پس از فرار از زندان در داستان «سکوت بره ها»، به شکل مخفیانه در اروپا ساکن شده و مانند یک جنتلمن آکادمیک و مورد احترام زندگی کرده است. «هانیبال» اما اشتباهی دردسرساز را از خود بر جای گذاشته است: یکی از قربانیان او به نام «میسن ورجر» که به آزار فرزندان خودش متهم شده بود اما توانست از زندان اجتناب کند چون پذیرفت که برای دریافت درمان های روانپزشکی، تحت معالجه دکتر «لکتر» قرار بگیرد. «هانیبال» او را تا آستانه مرگ پیش برده، و «ورجر» که اکنون فقط به فکر انتقام است، گروهی از مأمورین دولتی فاسد را استخدام می کند تا بزرگترین دشمن خود را بیابد.
ماجرای « کتاب هانیبال : ادامه سکوت برهها » سالها از فرار هانیبال لکتر سپری میشود او حالا ساکن فلورانس است و با خیال آسوده، به کاراهای گذشتهاش ادامه میدهد.
کلاریس استارلینگ به اندازۀ او خوشاقبال نیست.او، در جریان یک عملیات پلیس که به خوبی پیش نرفت، از سمتش خلع شده است.
همین هم باعث میشود اولین نفری که خودش را به هانیبال میرساند، تا بتواند وی را دستگیر کرده و برای خودش شهرتی کسب کند، یک پلیس ایتالیایی جاهطلب به نام پازی باشد؛ بیخبر از اتفاقاتی که در انتظارش است.
از سویی دیگر، با شخصیت میسون ورگر آشنا خواهیم شد.او وقتی جوان بود، به جرم تعرض به کودکان محاکمه شده بود، اما ثروت بیاندازهاش، او را از زندان نجات داده بود. وی تنها نیاز به گذراندن یک دورۀ رواندرمانی تحت نظر دکتر لکتر داشته است.
به لطف این دورۀ درمانی،او حالا روی یک صندلی چرخدار نشته و زندگیاش به طور کامل وابسته به یک دستگاه تنفسی است.
کل بدن وی، به جز یک دستش که حالا شبیه پنجۀ خرچنگ اشت،نیز فلج شده است. ورگر حالا بهدنبال انتقامگیری از هانیبال لکتر است…
دیدگاه خود را بنویسید