سبد خرید
{{item.quantity}}
تعداد را بنویسید. بیش‌تر از 0 بنویسید. کم‌تر از {{item.product.variant.max + 1}} بنویسید.
{{item.promotion_discount|number}} تومان تخفیف
{{item.total|number}} تومان
مبلغ قابل پرداخت
{{model.subtotal|number}} تومان
ثبت سفارش
سبد خرید شما خالی است

کتاب نازنین | فئودور داستایوفسکی

ترجمه نگین لشگری 🔸 انتشارات یوشیتا

از {{model.count}} نظر
🖨︎ رمان و داستان های خارجی 🇪🇺 مقایسه
ویژگی‌ها
نویسنده
فئودور داستایوفسکی
ترجمه
نگین لشگری
قطع / نوع جلد
رقعی / جلد شومیز
تعداد صفحات
80
ناشر
نشر یک (یوشیتا)
نوع کاغذ
بالک
  • {{value}}
زودترین زمان ارسال 29 مهر

زودترین زمان ارسال 29 مهر

قیمت‌وموجودی به‌روز

قیمت‌وموجودی به‌روز

ارسال‌باپست‌به‌سراسرکشور

ارسال‌باپست‌به‌سراسرکشور

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

کتاب نازنین «The Meek One»  یکی از داستان‌های کوتاه و عمیق فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoyevsky) است؛  اثری که با نگاهی روان‌شناسانه و فلسفی، به درون ذهن انسانی گرفتار در عشق، خودخواهی و پشیمانی نفوذ می‌کند.این داستان، که در سال 1876 نوشته شده، روایت مردی است که همسر بسیار جوان و آرامش پس از مرگ تراژدیک او، در برابر چشمانش آرمیده است. او با صدایی آشفته و منقطع، ماجرای زندگی‌شان را بازگو می‌کند تا علت این تراژدی را درک کند.کتاب سفری است در اعماق روح انسان — در جایی میان عشق و مالکیت، ضعف و قدرت، گناه و رستگاری.
نویسنده
فئودور داستایوفسکی
ترجمه
نگین لشگری
قطع / نوع جلد
رقعی / جلد شومیز
تعداد صفحات
80
ناشر
نشر یک (یوشیتا)
نوع کاغذ
بالک
موضوع و دسته بندی
🟣 ادبیات روسیه
🟢 رمان کوتاه
مناسب برای گروه سنی | Reading age
تمامی سنین ، بزرگسال
کیفیت محصول | Grade level
+A
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید
  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
توضیح اختصاصی

🔹 خلاصه کتاب نازنین اثر فیودور داستایفسکی


راوی مردی است صاحب یک مغازه‌ی گروکشی که زنی جوان، آرام و پاک‌دل با او ازدواج کرده است.

اما به‌جای عشق، رابطه‌شان تبدیل به سلطه و سکوت می‌شود. راوی می‌خواهد همسرش را مطابق تصویر ذهنی خود بسازد، نه آن‌گونه که او واقعاً هست.

رفتار سرد و کنترل‌گرانه‌ی او، آرام‌آرام روح دختر را می‌شکند تا جایی که دست به کاری دردناک می‌زند: خودکشی.

پس از مرگ او، مرد با وجدان خود روبه‌رو می‌شود — یک گفت‌وگوی درونی میان عقل و عشق، غرور و پشیمانی.

داستایوفسکی در این داستان به شکلی جان‌سوز نشان می‌دهد که عشق بدون احترام، در لاک خودشیفتگی می‌میرد.


🔹 آنچه در این کتاب خواهید خواند


  • روایت روان‌شناسانه‌ی یک عشق بیمار و تراژدی انسانی
  • مطالعه‌ی عمیق بر وجدان، گناه و بازتاب‌های روحی پس از مرگ
  • گفت‌وگوی درونی راوی و جریان سیال ذهن به سبک داستایوفسکی
  • تحلیل فلسفی از غرور مردانه و تسلط بر عاطفه
  • نگاه شاعرانه به رنج، بخشش، و معنای عشق حقیقی


🔹 بخش‌هایی الهام‌بخش از متن کتاب



موضــوع مهمــی که درمورد او فهمیدم، در یک جمله به شــما می‌گویم: «پدر و مــادرش مــرده بودند.» آن‌ها ســه ســال قبل از دنیــا رفته بودنــد و او با دو عمۀ بدنــام و بی‌عــارش زندگــی می‌کرد: اگرچــه که بدنــام و بی‌عار بــرای آن‌ها خیلی کم اســت. یکی از عمه‌ها بیوه بود و کلی بچه داشــت (شش بچه قد و نیم‌قد) و دیگری یک دختر ترشیدۀ پیر و ترسناک بود. هر دو عمه‌های او بسیار بدترکیب بودند. پدرش کارمند دولت بوده و البته سمت بالایی نداشــته اســت. او فقط یک کاتب بوده که از روی احترام، یک لقب تشریفاتی هم به او داده بودند. در حقیقــت، تــا اینجــا همه‌چیــز به نفع من بــود، چون من از نظــر موقعیتی، یک ســر و گردن از آن‌ها بالاتر بودم. به‌هر‌حال، من ســتوان بازنشســته‌ای بودم، یــک نجیب‌زادۀ با اصل‌ونســب، مســتقل با کلــی چیزهای خوب دیگر. و اما در‌مورد مغازۀ سمســاری‌ام هم عمه‌هایش فقط می‌توانســتند بــا احتــرام به آن نــگاه کنند. تمام این ســه ســال، عمه‌هایش از او حســابی کار کشیــده‌ بودنــد و او مثل یک بــرده زندگی می‌کرده، امــا با وجود این شرایط، موفق شده بود در امتحان ورودی یک جایی هم قبول شود؛ بله، موفق شده بود قبول شود. او با وجود اینکه زیر بار سنگین و بی‌رحمانۀ کارهای روزمره در‌حال له‌شدن بود، اما توانسته بود به‌سختی زمانی را برای درس خواندن پیدا کند. این نشان‌دهندۀ تلاش او برای رسیدن به چیزی بالاتر و بهتر بود.




اما چه چیزی باعث شده بود که بخواهم با او ازدواج کنم؟ اهمیتــی نــدارد. حــالا بعداً می‌گویــم… اصلاً مگــر این موضــوع اهمیتی دارد! او بــه بچه‌هــای عمــه‌اش درس مــی‌داد، خیاطــی می‌کــرد و این اواخــر، علاوه‌بر اینکه برای آن‌ها لباس می‌دوخت، با اینکه وضعیت سینه‌اش اصلاً خوب نبود، کــف زمیــن را هم بــا جوهرنمک می‌ســابید. اگر بخواهــم راســتش را بگویم، تازه او را کتــک هــم می‌زدنــد و به‌خاطر هر لقمــه نانی که آنجا می‌خــورد، به او طعنه می‌زدند و کفر او را درمی‌آوردند. حتی قصد داشتند او را بفروشند و نقشۀ این کار را هم کشیده بودند. ای تف به این زندگی! خدا لعنتشان کند! حــالا دیگــر ایــن جزئیات کثیــف را ادامه نمی‌دهــم. این‌هــا را بعدها خودش برایم گفت. یــک ســال تمــام، همســایۀ آن‌ها کــه خواربارفــروش چاقــی بــود، او را زیر‌نظر داشت، اما او یک مغازه‌دار معمولی نبود. او صاحب دو دهنه مغازۀ خواربارفروشی بود. دو همســر داشــت و با آن‌ها طوری رفتار می‌کرد که انگار برده‌هایش بودند. حالا به‌دنبال سومی می‌گشت و چشمش این دختر را گرفته بود. لابد با خودش فکر کرده بود: «این دختره ساکت و مظلومه، توی فقر هم که بزرگ شده. من هم فقط به‌خاطر بچه‌هام که بی‌مادر نمونن، باهاش ازدواج می‌کنم.» واقــعاً هــم بچــۀ بی‌مادر داشــت. او تلاشــش را بــرای جور کــردن این وصلت شــروع کــرد. اول بــا عمه‌هــا گفت‌وگــو کــرد. تــازه، پنجــاه ســالش هم بــود. دختر بیچاره از ترس همین‌طور مات‌و‌مبهوت مانده بود. همان موقع‌ها بود که پیش  مــن می‌آمــد را تا بتواند پول آگهی خــودش در روزنامۀ صدا را بدهد. ســرانجام، به عمه‌هایــش التمــاس کرد که کمی به او وقت بدهند تــا فکرهایش را بکند. آن‌ها هم قبول کردند تا به او کمی وقت بدهند، اما نه بیشتر. حتی یک لحظه هم راحتش نمی‌گذاشتند. یکسره به او می‌گفتند: «تو یه نون‌خور اضافی هستی. تازه اگه تو هم نباشی، باز‌هــم مــا نمی‌دونیــم برای خودمون از کجــا غذا پیدا کنیم و شــکممون رو سیر نگه داریم.» همــۀ این‌هــا را قبلاً فهمیده بــودم و همان روز بعد از اتفاقــی که صبح افتاده بود، فکرهایم را کردم و تصمیمم را گرفتم. عصــر آن روزی کــه خواربارفــروش به خانۀ آن‌هــا آمد و از مغــازه‌اش نیم‌کیلو شیرینــی بــا خــودش آورده بود، وقتی آن دختر پیش او نشســته بود، من لوکریا را از آشــپزخانه صدا کردم و به او گفتم برود و در گوش او آرام بگوید که من جلوی در هســتم و همیــن‌الان می‌خواهــم چیــزی بــه او بگویــم. مــن به خــودم افتخار می‌کــردم و کلاً آن روز خیلــی خوشــحال بــودم. از خــودم خیلــی راضی بــودم و به خودم می‌بالیدم. به‌خاطر اینکه لوکریا را فرستاده بودم دنبالش، حسابی شوکه شده بود. قبل از اینکــه از آن حالــت شــوک بیرون بیاید، همان‌‌لحظه جلــوی در، به او گفتم که شما برایم بسیار محترم و ارزشمند هستید… بعد گفتم از اینکه لوکریا را فرستادم تا صدایتان کند، نباید شوکه شوید، من به او گفتم که آدم روراستی هستم و قبل از اینکــه تصمیــم خودم را بگیرم، همۀ جوانب را بررســی کــرده‌ام….


🔹 ویژگی‌های منحصربه‌فرد کتاب "نازنین"


  • نمونه‌ی برجسته‌ی روان‌نگاری در ادبیات روسیه
  • اولین داستان داستایوفسکی که کاملاً در قالب جریان ذهن نوشته شد
  • تمرکز بر درون‌مایه گناه و رستگاری انسانی
  • داستانی کوتاه ولی عمیق، با بار فلسفی و عاطفی بسیار زیاد
  • الهام‌بخش بسیاری از اقتباس‌های سینمایی و نمایشی (از جمله فیلم روسی «Krotkaya» در سال 1960)


🔹 این کتاب به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟


برای دوست‌داران آثار فلسفی و روان‌شناسانه، به‌ویژه کسانی که به دنیای درونی انسان، احساس گناه، و پیچیدگی‌های عشق انسانی علاقه دارند.

همچنین مناسب برای کسانی که از رمان‌های کلاسیک داستایوفسکی مانند جنایت و مکافات و ابله لذت برده‌اند و به دنبال اثری موجز و فلسفی‌تر هستند.


🔹 مخاطبان این کتاب چه گروه سنی هستند؟


مناسب برای خوانندگان بزرگسال و جوانان بالای ۱۸ سال

به‌ویژه عاشقان ادبیات فلسفی، آثار روسیه کلاسیک و جست‌وجوگران درونی.


🔹 نکوداشت و افتخارات کتاب


  • یکی از شاهکارهای کوتاه داستایوفسکی در ادبیات روان‌شناختی
  • تحسین‌شده توسط تولستوی و فرانتس کافکا به‌عنوان نمونه‌ی شجاعت در گفت‌وگو با وجدان
  • جزء آثار شاخص در مجموعه‌ی Masterpieces of Russian Short Fiction
  • توسط بسیاری از منتقدان «اعترافی‌ترین» اثر داستایوفسکی لقب گرفته است





🔹 آشنایی با نویسنده کتاب


فئودور داستایفسکی

فئودور داستایوفسکی


فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی (Fyodor Dostoyevsky) نویسنده، فیلسوف و متفکر روسی (1821–1881) از برجسته‌ترین نام‌های تاریخ ادبیات جهان است.

او استاد کاوش در اعماق روان و اخلاق انسان است؛ نویسنده‌ای که با نگاهی دینی و فلسفی به مسائل چون گناه، ایمان، آزادی و رنج می‌پردازد.

آثار او از جمله جنایت و مکافات، برادران کارامازوف، ابله و یادداشت‌های زیرزمینی، پایه‌های روان‌شناسی ادبی را تغییر دادند.

در «نازنین» او با زبانی موجز، تمام درد، عشق و وجدان انسان را در داستانی کوتاه به تصویر می‌کشد.

مشاهده بیشتر

کتاب‌های پیشنهادی

«« تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دیجی کتاب است. www.digi-ketab.ir »»
دسته‌بندی محصولات
همه محصولات 📖 کتاب
💡 🧠 توسعه فردی ⚙ مدیریت 🧡 رمان | Novel 💄 آرایشی و بهداشتی 💝 سلامت و تغذیه 📙 متفرقه و عمومی
☯ فلسفه و عرفان 🪔 👁️‍🗨️ متافیزیک 🛸 علم و تکنولوژی ☫ دفاع مقدس، انقلاب، شهدای حرم
💰︎ اقتصاد ⚖️ حقوقي (مجموعه قوانين)
♨️ کتاب های کمیاب و نایاب ❌ کتاب های زده دار و حراجی
👨‍🏫 کمک درسی و کمک آموزشی 📖 درسی ☑︎ کنکور کتاب های زبان ترکی (آذربایجانی)