سبد خرید
{{item.quantity}}
تعداد را بنویسید. بیش‌تر از 0 بنویسید. کم‌تر از {{item.product.variant.max + 1}} بنویسید.
{{item.promotion_discount|number}} تومان تخفیف
{{item.total|number}} تومان
مبلغ قابل پرداخت
{{model.subtotal|number}} تومان
ثبت سفارش
سبد خرید شما خالی است

کتاب مرد نقش اول | زهرا کیانی

رمان ایرانی | انتشارات پرسمان

ویژگی‌ها
نویسنده
زهرا کیانی
قطع / نوع جلد
رقعی / شومیز
تعداد صفحات
530
ناشر | Publisher, Brand
پرسمان
شابک 13 رقمی | ISBN-13
۹۷۸-۶۰۰-۱۸۷-۳۳۴-۸
موضوع و دسته بندی
رمان ایرانی
  • {{value}}
قیمت‌وموجودی به‌روز

قیمت‌وموجودی به‌روز

ارسال‌باپست‌به‌سراسرکشور

ارسال‌باپست‌به‌سراسرکشور

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

«مرد نقش اول» نام رمانی است از «زهرا کیانی» که توسط نشر پرسمان منتشر و روانه بازار شده است .
نویسنده
زهرا کیانی
قطع / نوع جلد
رقعی / شومیز
تعداد صفحات
530
ناشر | Publisher, Brand
پرسمان
شابک 13 رقمی | ISBN-13
۹۷۸-۶۰۰-۱۸۷-۳۳۴-۸
موضوع و دسته بندی
رمان ایرانی
نوع کاغذ / نوع صحافی
بالک / چسب گرم
مناسب برای گروه سنی | Reading age
بزرگسال
کیفیت محصول | Grade level
+A
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید
  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
توضیح اختصاصی

پلک‌هایش انگار به‌هم چسبیده بودند. درد مثل جریانی رونده در تمام وجودش به حرکت درآمده بود ولی خودش قادر به حرکت نبود. مرده بود انگار؛ اما هجوم صداهای ذهنش این را نمی‌گفتند. تنش خسته بود و ذهنش یاری نمی‌کرد. توان باقی‌‌مانده را به پلک‌هایش ریخت و تنها چیزی که مقابل چشم‌هایش خودنمایی کرد، سقفی با مهتابی‌های مستطیلی بزرگ و خاموش بود؛ و باریکه‌ای از نور که روی دیوار تا سقف کشیده شده‌ بود. خواست رد نور را دنبال کند اما سرش نچرخید.

مثل‌ این‌که واقعاً مرده بود! همه‌جا تاریک بود. خواست بلند شود. چیزی مانند تکه‌ای پارچه زیر دست و میان مشتش مچاله شد اما نتوانست تکان بخورد. احساس خفگی می‌کرد، دستش را به‌سمت گلو برد و با برخورد دستش به جسم سرد و سختی دور گردنش وحشت کرد. انگار قصد کشتنش را داشتند. تقلا کرد تا بتواند آن را از گردنش جدا کند که دردی وحشی مثل جریان خونی گرم از گردنش شروع شد و به‌سمت پایین راه باز کرد؛ به‌سمت کمر و پاهایش. نگاهش همراه‌با جریان درد به پایین کشیده شد. همان‌طور خوابیده چشم دوخت به پایی که حجمش میان گچ سفید و بزرگی دوبرابر شده ‌بود. پای گچ‌گرفته بافاصله از پای دیگرش که زیر ملحفه‌ای سفید پنهان ‌بود، به چیزی شبیهِ یک تسمه آویزان بود. سرش را نمی‌توانست تکان بدهد، چشم چرخاند و خودش را وسط اتاقی روی تخت، درمانده و بی‌پناه دید.

چطور از آنجا سر درآورده بود؟ به مغزش فشار آورد؛ ذهنش کشیده شد میان راه سفری که با یک دنیا اشتیاق راهی‌اش شده‌ بودند. خبری از بقیه نبود. انگار روحش بود که میان این اتاق بزرگ به‌تنهایی رها و سرگردان مانده بود!

یک‌باره ترسید؛ شاید از مردن یا شاید از تنهایی و سکوت این اتاق. گردنش به‌اندازۀ کافی در ‌فشار بود و حالا حجم بغضی بدون دعوت این فشار را بیشتر می‌کرد.

مشاهده بیشتر

کتاب‌های پیشنهادی

«« تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دیجی کتاب است. www.digi-ketab.ir »»
دسته‌بندی محصولات
همه محصولات 📖 کتاب
💡 🧠 توسعه فردی ⚙ مدیریت 🧡 رمان | Novel 💄 آرایشی و بهداشتی 💝 سلامت و تغذیه 📙 متفرقه و عمومی
☯ فلسفه و عرفان 🪔 👁️‍🗨️ متافیزیک 🛸 علم و تکنولوژی ☫ دفاع مقدس، انقلاب، شهدای حرم
💰︎ اقتصاد ⚖️ حقوقي (مجموعه قوانين)
♨️ کتاب های کمیاب و نایاب ❌ کتاب های زده دار و حراجی
👨‍🏫 کمک درسی و کمک آموزشی 📖 درسی ☑︎ کنکور کتاب های زبان ترکی (آذربایجانی)