سبد خرید
{{item.quantity}}
تعداد را بنویسید. بیش‌تر از 0 بنویسید. کم‌تر از {{item.product.variant.max + 1}} بنویسید.
{{item.promotion_discount|number}} تومان تخفیف
{{item.total|number}} تومان
مبلغ قابل پرداخت
{{model.subtotal|number}} تومان
ثبت سفارش
سبد خرید شما خالی است

کتاب کابوس های یک زن تنها | پرویز ظهراب زاده

رمان ایرانی 🔸 انتشارات پرسمان

  • {{value}}
قیمت‌وموجودی به‌روز

قیمت‌وموجودی به‌روز

ارسال‌سریع‌باپست‌به‌سراسرکشور

ارسال‌سریع‌باپست‌به‌سراسرکشور

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

گارانتی اصالت‌وبسته‌بندی ایمن

در انتهای تاریک و مبهم خیابان مردی در باد داشت می رفت شبحی از هیکل یک مرد که بالای بلند و سیاهش با تاریکی سرد شب در هم آمیخته بود و چون مهی سرد و رقیق در حال فرو مردن بود مرد نمی رفت. نمی خواست که برود شاید اگر اندک رمقی داشت مقاومتی هر چند ناچیز از خود نشان میداد اما معلوم بود که این باد بود که داشت او را با خودش می برد. باد بی اذن و اجازه مرد داشت او را با خود میبرد. معلوم نبود به کجا آنچه معلوم بود رفتن بی مقصد مردی تنها بود در سکوت شبی سرد و تاریک مرد شانه های لاغر و تکیده را خوابانده و گردن باریک و استخوانی اش را در یقه فروبرده بود و خاموش و سربه زیر تسلیم قدرتی نامرئی شده بود.
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید
  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
توضیح اختصاصی

شیحی تاریک و سیاه که می رفت تا در تاریکی غلیظ شب در انتهای راه بی پایان محو شود. زن با دهانی باز و چشمانی جستجوگر و بیرون زده، در حالی که هیچ کاری جز این از دستش برنمی آمد از پشت سر رفتن مرد را تماشا می کرد. صدای فریادش که از پشت سر شیون وار مرد را صدا میزد در غوغای بی انتهای باد محو شده بود و شاید آن صدایی که در همه جا، در تمام شهر پیچیده شده بود صدای زوزه باد نبود، بلکه صدای شیون زن بود. صدای شیون زنی تنها در طلب مردش که در مقابل چشمانش میدید دارد می رود. مردش در باد و با باد دارد می رود و در تاریکی و سکوتی گنگ و مبهم محو می شود بی آنکه از او کاری ساخته باشد. زن با دهان نیمه باز و دستی که به سوی مرد در حال رفتن در از مانده بود در ابتدای خیابان و بر لبه تاریکی ایستاده بود. دست پرتمنایش که برای نگه داشتن مرد دراز شده بود در فاصله ای بسیار دور از مرد در هوا معلق مانده بود و چیزی جز هوای سرد و بی جسم در چنگ زن باقی نمانده بود و شیونی که زوزه کشدار باد مجال آن را نداده بود تا فاصله گلو تا دهان باز مانده را طی کند و همچنان در گلو مانده بود، شاید برای همیشه

مشاهده بیشتر

کتاب‌های پیشنهادی

«« تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دیجی کتاب است. www.digi-ketab.ir »»
دسته‌بندی محصولات
همه محصولات 📖 کتاب
💡 🧠 توسعه فردی ⚙ مدیریت 🧡 رمان | Novel 💄 آرایشی و بهداشتی 💝 سلامت و تغذیه 📙 متفرقه و عمومی
☯ فلسفه و عرفان 🪔 👁️‍🗨️ متافیزیک 🛸 علم و تکنولوژی ☫ دفاع مقدس، انقلاب، شهدای حرم
💰︎ اقتصاد ⚖️ حقوقي (مجموعه قوانين)
♨️ کتاب های کمیاب و نایاب ❌ کتاب های زده دار و حراجی
👨‍🏫 کمک درسی و کمک آموزشی 📖 درسی ☑︎ کنکور کتاب های زبان ترکی (آذربایجانی)