کتاب وقتی نیچه گریست به زبان انگیسی ( When Nietzsche Wept) عنوان یکی از مطرح ترین رمانهای روانشناختی نوشته اروین دی یالوم است.
اروین دی یالوم روانپزشک هستیگرا (اگزیستانسیالیست)، استاد بازنشستهٔ روانپزشکی در دانشگاه استنفورد و نویسندهٔ شماری از نامدار ترین رمانهای روانشناختی است.
در واقع کتاب وقتی نیچه گریست یک رمان درباره وسواس است. این رمان در مورد برخورد خیالی فردریش نیچه فیلسوف آلمانی و دکتر یوزف برویر است. یوزف برویر از اساتید فروید، پدر علم روانکاوی، بوده و در امر طبابت بسیار مشهور و به نام است. اروین د یالوم زمان نگارش کتاب وقتی نیچه گریست به توصیف درمان های رایجی که برای وسواس های فکری که در هر دو شخصیت اصلی کتاب که گرفتار آن بودند, می پردازد. اما در انتها روش روان درمانی اگزیستانسیال و رابطه پزشک و بیمار است که کتاب بیش از هر چیز در پی معرفی آن است.
اتفاقات رمان در سال ۱۸۸۲ در شهر وینِ اتریش روی میدهند و این کتاب در واقع روایتی است از تاریخِ برهمکنشِ فلسفه و روانکاوی و رویارویی خیالی برخی از مهمترین چهرههای دهههای پایانی قرن نوزدهم همچون فریدریش نیچه، یوزف برویر و زیگموند فروید. در سال ۲۰۰۷ فیلمی با همین نام به انگلیسی When Nietzsche Wept به کارگردانی پینشاز پری ( Pinchas Perry ) که با اقتباس از این رمان ساخته شدهاست. رمان وقتی نیچه گریست در ایران توسط مترجمان و ناشران مختلف ترجمه منتشر شده است که در اتنهای مقاله به صورت کامل توضیح داده ایم .
شخصیت های اصلی کتاب وقتی نیچه گریست:
- لوسالومه، زنی زیباروی و معشوقه فردریش نیچه که زندگی و افکار نیچه، بزرگ مرد فلسفه آلمان را تحت تاثیر قرار داد.
- یوزف برویر، یک پزشک مطرح اتریشی است. او شخصی است که در واقع راوی بیشتر از زبان او روایت می کند و قصد دارد طبق سبک درمان سخن درمانی، نیچه را درمان کند.
- فردریش نیچه، از بزرگترین فیلسوفان مدرن اروپا که به علل مختلف، دچار وسواس های فکری شدید شده و جسمش نیز اندکی بیمار است. او به شدت مغرور و منزوی است.
زیگموند فروید، نورولوژیست (متخصص مغز و اعصاب) اهل وین و یک اتریشی است که به پدر علم روانکاوی مشهور است. او در این داستان دانشجو است و البته دیدار هایی با استاد خود، یوزف برویر دارد.
بخش هایی از کتاب وقتی نیچه گریست:
- کمک خواستن لوسالومه از دکتر برویر: داستان با ملاقات لو سالومه و دکتر برویر در یک کافه آغاز میشود. لوسالومه از دکتر برویر میخواهد بدون اینکه نیچه متوجه شود، درمان او را بر عهده بگیرد. چه کار سختی! درمان روان کسی بدون اینکه خود مطلع باشد،کاری محال بهنظر میآید. دکتر برویر این موضوع را میپذیرد و طبق نقشهای که میان آندو شکل میگیرد، کار شروع میشود.
- نخستین ملاقات نیچه با برویر: نیچه به ملاقات دکتر برویر می رود. در ملاقات نخستین، برویر متوجه شخصیت متفاوت نیچه میشود و تلاش میکند تا با درایت، درمان ابداعی خود را آغاز کند. در اولین ملاقات، گذشته از بررسی سوابق پزشکی نیچه و معاینهی او سخنانی بین برویر و نیچه در مورد خلقت خدا توسط انسان، ضرورت تلاش انسان برای شناخت خود به میان میآید و سخنان نیچه بر برویر که تاحدی فلسفی است اثر میگذارد.
- نیچه درمان بیماری برویر را میپذیرد: برویر درحالیکه که از ادامهی مداوای نیچه ناامید شده، ناگهان توسط صاحب مسافرخانهای که نیچه در آن اقامت داشته از حملهی عصبی او آگاه شده و برای درماناش به آن مسافرخانه میرود و تمام تلاش خود را برای نجات جان نیچه بهعمل میآورد و بدینترتیب بار دیگر امید برای ادامهی رابطه با نیچه، که برای برویر فایدهای بیش از مداوای یک بیمار را دارد، زنده میشود.
- پایان درمان:
در ادامه نیچه با نام مستعار به کلینیکی منتقل میشود تا در آنجا تحت درمان برویر قرار گیرد و درضمن ملاقاتهای آن دو با یکدیگر نیچه به درمان بیماری برویر بپردازد. در مکالمههای طولانیای که در ادامهی کتاب وقتی نیچه گریست بین نیچه و برویر رد و بدل میشوند به نکات متعددی اشاره میگردد که ذکر تمامی آنها در این نوشته میسر و به جا نیست. اشاره به جایگاه قدرت در روابط جنسی، مرگ و همچنین کابوس برویر با برتا که علاوه بر نام بیمار مورد علاقهی او نام مادر-اش نیز هست، بازگشت ابدی نیچه، مشکل آزادی زنان و ارتباط آن با جسارت انسان برای بهدستگرفتن سرنوشت خود و بسیاری موارد دیگر نمونههایی از این نکات هستند. پس از آنکه مشکل برویر تقریباً برطرف میشود نویسنده نوبت را به دست نیچه میدهد تا از موقعیت مشابه خود سخن بگوید و برتا را با سالومه مقایسه کند. او سرخوردگی از رابطه با سالومه را یکی از وقایع تأثیرگذار بر زندگی خود میبیند و بدبینی خود نسبت به زنان را به این اتفاق نسبت میدهد. در نهایت هم مشکل جسمی نیچه تا حد زیادی بهبود مییابد و هم وسواسهای فکری آن دو نسبت به زنان زندگیشان که ظاهراً در داستان حالتی نمادین نیز دارند برطرف میگردد. برویر به زندگی خانوادگی خود بازگشته و رابطهای بهتر با ماتیلدا برقرار میکند و نیچه درمییابد که تصور اشتباهی در مورد سالومه داشته است.
جملات برگزیده از متن کتاب وقتی نیچه گریست
ترجمه سپیده حبیب چاپ بیست یکم
- بررسی بالینی برویر، دقیق و منظم بود. پس از شنیدن کلماتی که بیمار برای توصیف بیماریاش به کار میبرد، به شکلی اصولی به بررسی هر علامت میپرداخت: این که علامت چطور آغاز شده، با گذشت زمان چه تغییری کرده و به اقدامات درمانی چه پاسخهایی داده است. مرحلهی سوم کارش، بررسی کارکرد دستگاههای مختلف بدن بود که از سر، آغاز و به پا ختم میشد.
- حقیقت، خود مقدس نیست. آنچه مقدس است، جستوجویی است که برای یافتن حقیقت خویش میکنیم! آیا کاری مقدستر از خودشناسی سراغ دارید؟
- من همیشه معتقد بودهام که آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نخواهد مرد!
- همانگونه که پوست، اجزایی چون استخوانها، عضلات، رودهها و رگهای خونی را در برگرفته و آنها را از دید انسانی مخفی ساخته است، خودبینی و غرور نیز پوششی برای بیقراریها و هیجانات روحند، پوستی که بر روح آدمی کشیده شده است.
- دستانش را بر هر دو شقیقهی نیچه گذاشت و به آهستگی شروع به ماساژ تمامی سر و گردن کرد و به تدریج فشار دستها را افزایش داد. بیشترین تمرکز را نقاطی قرار داد که با توجه به واکنش بیمار، از سایر جاها دردناکتر بود. همچنان که پیش میرفت، نیچه فریاد میزد و سرش را با عصبانیت تکان میداد. ولی برویر دست بردار نبود و آرام او را سر جایش نگه میداشت.
- تصور میکنم هرچه بیشتر احساسات درونیام را به زبان آورم، آرامش بیشتری پیدا میکنم.
- نیچه سه بار با حرکت انگشت هوا را شکافت: «آیا بهتر نیست پیش از تولیدمثل، بیافرینیم و برازنده شویم؟ وظیفهی ما در قبال زندگی، آفریدن موجودی برتر است، نه تولید موجودی پستتر. هیچ چیز نباید به تکامل قهرمان درونی شما خللی وارد کند. اگر شهوت راه بر این تکامل میبندد، باید بر آن نیز چیره شد.»
- کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند.
- آنان که در پی حقیقتند، باید آرامش ذهن را ترک گویند.
- آیا از خود پرسیدهاید چه کسانی ایمن، آسوده و همیشه خوشرو هستند؟ من پاسخ میدهم: تنها آنها که فاقد روشن بینیاند: مردم عامی و کودکان.
- بگذار از راهبی بودایی برایت بگویم که سال پیش در انگادین ملاقات کردم. زندگی محقری داشت. نیمی از ساعات بیداریاش را به تفکر میپرداخت و گاه هفتهها را بدون رد و بدل کردن کلامی با دیگران میگذراند. غذایش ساده بود: یک وعده در روز، هرچه گدایی کرده بود، گاه تنها یک سیب. ولی دربارهی آن سیب چنان میاندیشید که انگار از شدت قرمزی، پرآبی و تردی در حال ترکیدن است. در پایان روز، با شور و هیجان، در انتظار غذایش بود.
- داستایفسکی مینویسد چیزهایی هستند که نباید گفته شود، مگر برای دوستان؛ چیزهایی هستند که نباید گفته شوند، حتی برای دوستان؛ و بالاخره، چیزهایی هستند که نباید حتی به خویش گفته شوند!
- هرکس باید میزان حقیقتی را که تاب میآورد، برگزیند.
- برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهینی – بینیاز از حضور دیگری – زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدنِ دیگری برایش مهم میشود.
- مردان بزرگ باید رنج بزرگ را تاب آورند.
ترجمه های کتاب وقتی نیچه گریست
- مهشید میرمعزی : کتاب را با نام نیچه گریه کرد ترجمه کرده است،این کتاب برای اولین بار در سال 1382 توسط نشر نی منتشر و راهی بازار شد.
- سپیده حبیب : کتاب را با نام اصلی که همان "وقتی نیچه گریست" است ترجمه کرده است.این ترجمه برای اولین بار توسط انتشارات کاروان در سال 1385 منتشر و راهی بازار گردید که متاسفانه در حال حاضر پروانه نشر انتشارات کاروان باطل شده است و آرش حجازی مدیر مسئول نشر کاروان در خارج از کشور به سر می برد و این ترجمه در حال حاضر توسط انتشارات قطره منتشر می شود و اخیرا چاپ چهل و یکم کتاب با ترجمه سپید حبیب راهی بازار شده است.
- کیومرث پارسای : کیومرث پارسال مترجم نام آشنا و توانمند کتاب را با نام " هنگامی که نیچه گریست" ترجمه کرده اند و این ترجمه یکی از ترجمه های خوب این کتاب به شمار می رود که توسط انتشارات جامی منتشر شده است.
- امیر علیجانپور: کتاب را با با نام " وقتی نیچه گریست ترجمه کرده اند که توسط انتشارات آوای مکتوب منتشر و روانه بازار شده است.
- فاطمه باروت کوب: کتاب را با نام "وقتی نیچه گریست" ترجمه کرده اند که توسط انتشارات امین و در شهر قم منتشر شده است.
- ساناز علمی:که را به مانند بسیاری با نام "وقتی نیچه گریست" ترجمه کرده اند , این ترجمه را انتشارات علم که یکی از قدیمی ترین و پر سابقه ترین ناشران ایران می باشند منتشر و راهی بازار کرده اند.
- زهرا غلام نژاد: یکی از ترجمه های جدید کتاب وقتی نیچه گریست به شمار می رود که نسباتا از ترجمه روانتری برخوردار است این نسخه توسط انتشارات نیک فرجام و سپهر ادب منتشر و راهی بازار شده است.
- پردیس فتحی : انتشارات راه معاصر
- رضا پیله وران : انتشارات زرین کلک
- محمد رضا کمالی : انتشارات آلوس
جمع بندی : طبق بررسی و دیدگاه خوانندگان بهترین ترجمه های کتاب متعلق به خانوم سپیده حبیب,کیومرث پارسال,زهرا غلام نژاد و پردیس فتحی می باشد.
معروفترین کتابهای اروین د یالوم. در یک نگاه
مساله مرگ و زندگی است!
مسئله مرگ و زندگی کنایهای است که همیشه در باب اهمیت موضوع به کار میبریم اما اینبار داستان واقعا درباره مرگ و زندگی است. داستان زیبایی که شرح خاطرات جالب زوج درمانگر، اروین یالوم و همسرش مریلین یالوم است و با نگاه به پایان زندگی نوشته شده است.
روانشناسی مادیگرا، شاید همیشه مرگ را نادیده بگیرد و یا سعی کند از آن فرار کند. اما نویسندگان این اثر با شجاعت با مسئله پیری و مرگ که در پی آن میآید مواجه شدهاند و در یادداشتهایی کوتاه زندگی خود را نوشتهاند. زندگی که به این مرحله نزدیک میشود و باید متناسب با آن تغییر کند. این کتاب را باید اثری ممتاز در این زمینه دانست چراکه از نقش پختگی و تجارب انسانی صحبت میکند و دیدگاهی شاید کمی متفاوت از دیدگاه جامعه را به ما بدهد.
خودکاوی یالوم در «من چگونه اروین یالوم شدم؟»!
شخصیترین اثر یالوم، این کتاب است. جایی که برای شیفتگان آثارش، از تمامی بالا و پایینها و پستی و بلندیهای کار و زندگی شخصیاش گفته. در واقع او که همیشه روایتگر داستانهایی از بیماران و مراجعان خود است، این بار به سراغ ذهن خود رفته و به کاویدن آن از طریق روایت کردن زندگیاش از ابتدا پرداخته است. کودکیای که با فقر و جدا ماندگی، به عنوان پسرکی یهودی در محلههای پست و خالی از بهداشت واشنگتون دیسی آغاز میشود و کم کم به دانشکدهی پزشکی و ادامهی تبعیضهای نژادی و مذهبی میرسد.
او روایت میکند که آثارش چگونه او را به دریافت جایزهی انجمن روانپزشکان آمریکا کشاندند یا با چه وسواسی دانستهها و دستاوردهایش را در دو دسته کتابهای داستانی و علمی، جمعآوری کرد. لحن ساده و صمیمی و توضیحات جزء به جزء یالوم در این کتاب، خواننده را بیش از هر زمان دیگری به فضای ذهنی نویسنده نزدیک میکند.
سرخوشی تحلیلگرانه و «موهبت درمان»
مفهوم و رویکرد رواندرمانی اگزیستانسیال یا هستیگرا، بحث اصلی این کتاب را تشکیل میدهد. یالوم، تجربهی چهل و پنج سال رواندرمانی خود را در هشتاد و پنج بخش مجزا ریخته و با لحنی طنز آلود در پی ارائهی روشهایی عملی برای درمان است. او میگوید که در نوشتن این کتاب، آنچه بیش از هر چیز برای او اهمیت داشته، اشتیاق و برانگیزاندن شور در خواننده است. این کتاب در واقع یادداشت و ضمیمهای تکمیلی است بر یک برنامهی جامع آموزشی تمام عیار. با این حال، گرچه او از طنز کلامش غافل نشده است، اما در توصیف روشهای درمانی، بسیار جدی عمل کرده است.
داستانهای روان درمانی در «مامان و معنای زندگی»
شاید بهترین راه برای درک عملی شیوههای درمان یا حداقل پیدا کردن راهی به سمت پاسخ سوالاتی که دربارهی ذهن خود داریم، شنیدن داستانهای مشابه باشد. اروین یالوم در این کتاب ، با آوردن داستانهای مختلفی الهام گرفته از احوال بیماران، همکاران و البته رویاهای شخصیاش، به سمت درک این موارد، راهی باز کرده است. برخی از این داستان ها کاملا واقعی هستند و تنها اسم بیماران عوض شده، برخی هم کاملا ساختهی ذهن او بوده و برای فهم بیشتر خواننده ساخته و پرداخته شدهاند.
تجربهی «دروغگویی روی مبل» روانشناس
چه چیزی از کاناپهی عجیب و غریب روانشناسان معروفتر؟ همان جایی که همچون قلمروی آنها میماند و بیمار با نشستن یا دراز کشیدن روی آن، کاملا خلع سلاح خواهد بود! سه روانپزشک، با تیپهای شخصیتی گوناگون، درگیر بیمارانی میشوند که با آمدن و نشستن روی کاناپهی معروف آنها، زندگیشان را دگرگون میکنند. اولی، پزشکی سالخورده است که با بیمار جوانش رابطهای بیش از حد صمیمی را آغاز میکند. دومی، پزشکی است مشغول در کمیتهی اخلاقی که خود به خاطر اغواگری همسر یکی از بیمارانش، به دام میافتد و سومی، روانپزشکی پولپرست است که با به چنگ آوردن نبض بیماری ثروتمند، تلاش میکند تا او را به عنوان مشتری دائمی خود حفظ کند.
«خیره به خورشید» مرگ
فکر کردن و درگیری مداوم با مفهوم مرگ، مثل خیره نگاه کردن به خورشید است. خورشیدی که وجود و حضورش بدیهی و انکار ناشدنی است اما خیره شدن به آن را نمیتوان تحمل کرد. این، رشتهی اصلی این داستان یالوم است. او در این کتاب تلاش کرده تا انواع حالتهای درگیری وسواس گونه یا ترس از مرگ را بررسی کند و در مسیر غلبه به این ترس، با خوانندهی خود همراه باشد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «زمانی که برای خوب زندگی نکردنتان به دنبال دلیلی خارج از خود میگردید، هیچ تغییر مثبتی در زندگیتان رخ نخواهد داد. اگر روی صندلی قربانی نشستهاید و علل بدبختیتان را شوهر نادان، رییس بداخلاق، عوامل بد ژنتیکی و وسواسی شدید میدانید و مسئولیتهای خود را به گردن دیگران میاندازید، شما در وضعیتی هستید که از آن رهایی نخواهید داشت و به بن بست رسیدهاید، مگر اینکه صندلی خود را عوض کرده روی صندلی مسئول بنشینید.»
«آفریدههای یک روز» دکتر یالوم
ده داستان واقعی از ماجراها و مشکلات بیماران دکتر یالوم، در این کتاب گرد آمدهاند. پیرمردی ۸۴ ساله که از یالوم مشاوره میخواهد، تاجری افسرده، بالرین الکلی، مدیر عاملی ساکن خانهی سالمندان، شخصی مبتلا به سرطان و خلاصه مجموعهای از انسانهای رنگارنگ، از امید، عشق، مرگ و ترسهایشان میگویند و یالوم برای ما روایت میکند.
«وقتی نیچه گریست»
معروفترین کتاب اروین یالوم همین کتاب است که به صورت مفصل به آن پرداختیم. داستانی که با پیچ و خمهایش، سعی در به تصویر کشیدن بخشی از تاریخ معاصر فلسفه و رواندرمانی دارد. در این اثر، در فضایی حاضر تخیل نویسنده، ژوزف برورر، استاد زیگموند فروید و فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی، با یکدیگر ملاقات میکنند. شرح این ملاقات نکات فراوانی را در خود نهفته دارد. این کتاب پر است از بریدههایی که حتی به صورت مجزا از کتاب و به خودی خود نیز میتوانند در روزمره کاربرد داشته باشند. مثلا یالوم در بخشی از این کتاب میگوید: «جست و جو به دنبال واقعیت خود، تقدس دارد. کدام رفتار مقدستر از پژوهش در مورد خود است؟ بعضی میگویند کار فلسفی من روی شن بنا شده است؛ دیدگاههای من مانند تپههای شنی حرکت میکنند. اما یکی از سنگهای مرزی ثابت من این است: آن شو که هستی.
درمان بدبینی به کمک درمان شوپنهاور
د
شوپنهاور فیلسوفی است که به بدخلقی و بدبینی مشهور است. در این کتاب اروین یالوم هم به دنبال همین ایکون از شخصیت شوپنهاور رفته و با داستانی تمثیلی به دنبال کم کردن بدبینیهای انسان است.
داستان درمان شوپنهاور داستان فیلسوف معاصری به نام فیلیپ است. فیلیپ که فردی منزوی و بهنوعی رونوشت شوپنهاور است، به یکی از گروههای درمانی رواندرمانگر مشهوری به نام ژولیوس وارد میشود. فیلیپ آرزو دارد با بکارگیری اندیشههای شوپنهاور، به یک مشاور فلسفی بدل شود و برای این منظور نیازمند سرپرستی ژولیوس است. ولی ژولیوس میخواهد به کمک اعضای گروه به فیلیپ بقبولاند که این ارتباط انسانی است که به زندگی معنا میبخشد، کاری که هیچکس برای شوپنهاور تاریخی نکرد.
دیدگاه خود را بنویسید