کتاب حاضر، کودکان را به سفری جادویی با خواهد برد! این داستان شگفتانگیز از دل فرهنگ کهن چین، با تصاویر زیبا و ماجرایی آموزنده، لحظاتی پر از هیجان و خلاقیت را برای فرزندان شما به ارمغان میآورد. با این کتاب جذاب، خلاقیت و شوق خواندن کودکانتان را به اوج برسانید!
فصل پاییز بود. نور کمی از پنجره به کلبه مرد ماهیگیر میتابید. پیرمرد که در بستر بیماری خوابیده بود پسرانش را صدا کرد. بعد دست پسر کوچکش تام را گرفت و گفت: پسرم من دارم میمیرم. تور ماهیگیریام را به تو میدهم و به پسر بزرگش دای گفت: مواظب برادر کوچکت تام باش. دای اصلاً از تام خوشش نمیآمد روزی به برادرش تام گفت: اگر بخواهی میتوانی پولهایت را با من شریک بشوی و با هم کار کنیم.
دیدگاه خود را بنویسید