تورن جامعۀ صنعتی یا مدرن را پایان یافته می داند، جامعه ای برپایۀ خردگرایی و راسیونالیسم خشک و سودمحور بنیان شده بود. جامعه تولیدبنیان گذشته، جای خود را به جامعه ای مصرف بن داده است. نهادهای میانجی و جامعۀ مدنی رو به افول و نبرد طبقاتی ناپدید می شود. نابرابری های کلانِ طبقاتیِ گذشته جای خود را به نابرابری های خرد و فردی می دهد. در جامعۀ صنعتی تولیدپایه، کارگران قهرمانان آن روزگار بودند. احزاب سیاسی و سندیکاها، کارگردانان اصلی جنبش های سیاسی و اجتماعی روزگار پیشین بودند، اما با گذر از شکاف های اقتصادی و اجتماعی این نهادها کارویژه های پیشین خود را از دست داده اند. سوژۀ آلن تورن دیگر حاضر نیست به خاطر منافع کلان احزاب و نهادهای مدنی از خود بگذرد. سوژۀ امروز به جای بازیگری نقش های از پیش تعیین شده، در پی کارگردانی است. او می خواهد زموم امورش را خود به دست گیرد و میانجی های پیشین را برنمی تابد.
در چنین جامعه ای دولت مفهوم دیگری می یابد. رابطۀ دولت و جامعه باید دگرگون شود. تا کنون جامعه در خدمت دولت بود و دولت های ملی به نام مفاهیمی فرااجتماعی حکم می راندند. اینک روزگاری است که دولت ها باید در خدمت جامعه باشند.