کتاب درباره تروریسم غرب ؛ از هیروشیما تا پهپادها

انتشارات مهر اندیش

از {{model.count}}
تعداد
نوع
ویژگی‌های محصول
  • نویسنده: نوام چامسکی آندره ولچک
  • ترجمه: مازیار کاکوان
  • قطع / نوع جلد: رقعی / شومیز
  • تعداد صفحات: 181
  • ناشر: انتشارات مهر اندیش
  • نوع کاغذ: تحریر سفید
  • موضوع: سیاست
  • مناسب برای گروه سنی | Reading age: بزرگسال
  • کیفیت محصول | Grade level: A
تعداد
نوع
فروشنده فروشنده: دیجی کتاب
آماده ارسال
ناموجود
150,000
21%
119,000 تومان
  • {{value}}
کمی صبر کنید...
فقط {{model.stock}} عدد مانده است.

معرفی کتاب "درباره تروریسم غرب" اثر "نوام چامسکی" ؛ بحث درباره ی مفهوم تروریسم در رسانه های غربی از فردای 11 سپتامبر 2001 اوج گرفت و به برکت تبلیغات, معنایی خاص یافت.تروریسم به اراده و عملی منحصر شد که تعرض به حریم منافع دولت ها و انحصارات جهان غرب به ویژه ایالات متحده امریکا آماج آن بود و پیشینه و بستر رعب و خشونت دامن گیر جهان امروز و محرکه های اصلی آن مکتوم ماند. در کتاب حاضر نویسندگان می کوشند طی گفت و گویی مستند و جامع به مهم ترین گره گاه ها و شاخص های معرفه تروریسم در جهان امروز بپردازند و از مسئولان اصلی آن بگویند. آیا از ارتکاب فاجعه ی هیروشیما آن هم در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم انگیزه ای مهم تر از قدرت نمایی ارعاب و اخطار داشت؟ آیا بر اندازی دولت های قانونی و مستقل در ایران اندونزی شیلی و... و راه اندازی جنگ های تحمیلی فاجعه بار در ویتنام ، خاور میانه ، آفریقا و... را میتوان از دایره مفهوم تروریسم خارج کرد؟ آیا میتوان ابعاد واقعی فجایع انسانی امروز را بدون تامل در پیشینه ی استعماری رویدادهای معاصر دریافت؟

محصولات مرتبط

پیشگفتار آندره ولچک

آیا می توان طرف گفت وگوی من در این کتاب را "بزرگ ترین روشنفکر سده بیستم"، "مطرح ترین متفکر دوران ما" و مبارزی شجاع علیه بیدادگری و تعدی به حقوق میلیاردها زن و مرد و کودک بی دفاع سراسر جهان شمرد؟ بی تردید، آری. اما او با این تعریف های پرآب وتاب و شعارگونه میانه ای ندارد.

برای من، نوآم چامسکی کسی است که گل سرخ را نیز دوست می دارد، از نوشیدن یک لیوان نوشیدنی گوارا لذت می برد، بسیار گرم و صمیمانه از گذشته و مردمی که با آن ها در چهارگوشهٔ گیتی هم نشین و هم سخن بوده، صحبت می کند. هنر پرسیدن و گوش فرادادن را می داند. انسانی است بسیار رئوف، باملاحظه و مسئول، و دوستی گران مایه و گرامی.

بر دیوارِ دفتر کار چامسکی در انستیتوی فنّاوری ماساچوست، تصویری نمادین از برتراند راسل، با گفتاوردی از او به چشم می خورد:

« سه شورِ ساده اما به غایت نیرومند، زندگی مرا رقم زده اند؛ آرزوی عشق، جست وجوی دانش و غم جانکاه درد و رنج بشر. »

هرگاه این کلمات از خاطرم می گذرد، این احساس به من دست می دهد که گویی از زبان چامسکی گفته شده است. شاید به این خاطر که این کلام آیینهٔ کردار و فلسفهٔ زندگی خودِ چامسکی است.

سال ها پیش بود؛ در نخستین دیداری که در نیویورک با نوآم داشتم، رو به من کرد و گفت:

« برویم قدمی باهم بزنیم و قهوه ای بخوریم. مهمان منی… آخر من آمریکائی ثروتمندی هستم! »

دوتا قهوه از یک فروشگاه گران گرفتیم و بردیم گذاشتیم روی نیمکتِ پارک، پارکی نزدیک دانشگاه نیویورک، و ساعت ها باهم گپ زدیم. یادداشت های خود را باهم مبادله کردیم. آن موقع، من هم دیگر شهروند آمریکا شده بودم. اما نوآم به راستی یک آمریکائی ثروتمند بود. ثروتمندتر از همه شهروندان دیگر.

از نخستین لحظات برخورد، مهربانی و همدلی او را احساس کردم. اختلاف سنی خود را با او اصلاً حس نکردم. انگار با دوستی قدیمی دیدار کرده ام، نه با یکی از بزرگ ترین متفکرانِ معاصر.

پیشینهٔ این دیدار، البته نامه نگاری های چندسالهٔ ما بود. نامه هایی دربارهٔ سیاست های غرب و جرائم تبعی آن. اما افزون بر آن، موضوع های ساده تری نیز بین ما مطرح می شد. مثل شور و علاقه هریک ازه آگاهی و اینکه از کی و کجا این شوق در ما شکل گرفت. یکی از منابع موثر آگاهی او دکهٔ روزنامه فروشی معروفِ بالای ایستگاه متروی خیابان هفتادودوم برادوِی بود که به یکی از بستگان او تعلق داشت. در مورد من، این منبع، مادربزرگ روسم بود که شروع کرد به خواندن یک عالمه کتاب های بزرگ، وقتی که هنوز به زحمت چهار سالم شده بود.
نوآم برای من درباره خانواده اش می نوشت. و اینکه در کشورش، ایالات متحده، چطور بزرگ شد. دربارهٔ دخترش که در نیکاراگوئه زندگی می کرد، و دربارهٔ همسر محبوبش، کارول ( ۱) که سرشار از مهر بود و نخستین مقالات سیاسی او را می خواند و با پیشنهادهای دلگرم کننده و حمایت صمیمانه اش تشویقش می کرد. « کارول چاره ای جز این نداشت که زبان شناس و استادی بزرگ بشود. راستش، یکی می بایست به هرحال خانواده را حفظ و تامین کند. من پیاپی به زندان می افتادم. » این را نوآم در یکی از ایمیل هایش که یادآور دورهٔ جنگ ویتنام بود، برایم نوشت.
من درباره دوران کودکی ام برایش می نوشتم؛ دورانی درهم و غالباً ناآرام که محصول پیوند والدینی از تبارهای مختلف بود. مادر، تباری آسیایی-روسی داشت. و پدر، اروپایی. همه ما نه تنها در کار، بلکه در بسیاری چیزهای دیگر همبسته و شریک بودیم. برای من، نوآم هم یکی از همین بستگان نزدیک بود؛ با سیمایی پدرانه که جایش در زندگی من بسیار خالی می نمود. اما او افزون بر این برای من نمادی از شجاعت، ذکاوت و اصالت شخصیت بود.
در هنگامی که نوآم برای دیدن کشورها و مردمی که نیازمند توجه و حمایت او بودند، پیوسته در سفر بود، من نیز تصمیم گرفتم به کار خود در مناطق جنگی برگردم؛ به سرزمین هایی درگیر در منازعاتی که میلیون ها انسان را طی دهه ها و سده ها، بی وقفه و پیوسته، به کام مرگ فرومی کشید.
مردم جانشان را به نام آزادی، دموکراسی و شعارهای غرورآمیز دیگر می دادند و بی نصیب از آن، باز قربانی می شدند. من شاهد بسیاری از خشونت ها، کشتارها و رویدادهای هراس انگیزی بوده ام که حتی سخن گفتن از آن نیز دردناک است. اما من آن را در نوشته ها، فیلم ها و عکس هایم ثبت و روایت کرده ام. جنایت را شاهد بودن و ثبت کردن، دردناک و توان سوزاست. اما من احساس کردم که ناگزیر از دانستن، پی بردن و مطرح کردن این اسناد هستم. تا بر آنچه بر سر این مناطقِ به اصطلاح "حاشیه ای" آمده است، گواهی دهم. شواهدی تکان دهنده ازاین دست، در این اوضاع و زمانه، به ندرت گزارش میمی شود.
بخش عمدهٔ رویدادهای رنج باری که گریبان گیر صدها میلیون انسان در سراسر جهان است، برآمده از سلطه جویی آزمندانهٔ قاره کهن ( اروپا) و فرزند قوی پنجه اما بی ریشهٔ او در آن سوی آب های اطلس (آمریکا ) است. عامل این رویدادها می تواند نام های متفاوتی داشته باشد؛ استعمار، نواستعمار، امپریالیسم یا آزمندی و حرص شرکت ها، اما خود این نام ها در قیاس با رنج و عذابی که به بار می آورند، چندان درخور اعتنا نیستند.
کارِ نوآم برای من بسیار تحسین انگیز و درخور احترام بود. اما من هیچ گاه نخواستم دنباله رویِ او باشم. من می خواستم اقدامات او را به نوعی تکمیل کنم. هنگامی که او در خط مقدم درگیر مباحث نظری و فعالیت های عملی بود، من می کوشیدم شواهد عینی را از مناطق جنگی و "صحنه های وقوع جنایت"، با تصویر و گفتار مستند کنم.
کار نوآم نقص نداشت و موثرتر و بهتر از آن ممکن نبود. کارِ او آن چنان درخشان بود که جایی برای جرح وتعدیل باقی نمی گذاشت.
کارِ من در عوض، دیدن و ثبت کردن بود؛ من به جمهوری دموکراتیک کنگو، روآندا، اوگاندا، مصر، اسرائیل، فلسطین، اندونزی، تیمور شرقی، اقیانوسیه و بسیاری نقاط دیگر رفتم که مردم قربانی خشونت و غارت و تحقیر بودند. و این همه، یا دست پختِ غرب بود و یا به اشارهٔ پایتخت های غربی صورت می گرفت. من مستقل از او کوشیدم آنچه را که او تبیین می کرد، تصویر و روایت کنم.
سال ها من و نوآم نوشته هایمان را باهم مبادله و مقایسه کردیم. گاهی این مبادله منظم بود و گاه وقفه هایی طولانی پیش می آمد. اما همیشه برقرار بود. به نظر من، ما برای هدف یگانه ای مبارزه می کردیم؛ برای حقِ خودمختاری و آزادی واقعی همهٔ مردم جهان علیه استعمار و فاشیسم در همهٔ اشکال آن.
اما هیچ گاه این کلمات را مشخصاً اظهار نکردیم و درصدد تعریف مفهوم فعالیت هایمان برنیامدیم. برای نوآم، مبارزه علیه بی عدالتی، همچون نفس کشیدن، امری طبیعی است. برای من، کار کردن با او، و خلق انگاره ها و گزاره هایی که استنتاج های او الهام بخش آن اند، افتخاری بزرگ و تجربه ای سترگ است.
من پس از آگاهی از شواهد بسیاری از جنگ ها و کشمکش های فاجعه بار در همه قاره ها، و تجزیه وتحلیل آن ها، متقاعد شدم که عامل تحریک و یا هدایت کننده تقریباً همه آن ها منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک غرب بوده است. "اطلاعات" درباره این رویدادهای فجیع و سرنوشت انسان هایی که توسط امپراتوری های استعماری قلع وقمعشدند، بسیار محدود و به نحو مشمئزکننده ای تحریک آمیز است.
جورج اورول، اصطلاح "ناآدمیان" ( ۲) را در وصف ساکنان مناطقی غیر از اروپا، ایالات متحده و چند کشور خاص آسیایی به کاربرده است. اصطلاحی که چامسکی نیز آن را به گونه ای کنایه آمیز به کار می برد. کمی دقیق تر بشویم، می بینیم که انگار اکثریت جامعه بشری در زمرهٔ این "ناآدمیان"اند.
آنچه من در مطبوعات غربی خوانده ام، با آنچه خود، به گواهی چشم و گوش، در اقصا نقاط جهان شاهد بوده ام، سازگار نیست. رسانه های اصلیِ غرب، رژیم های فئودالی ورشکسته را با عناوینی چون «دموکراسی های تازه نفس » تعمید می دهند و حکومت های مذهبی سرکوبگر را « رژیم های معتدل » و « مداراگر » معرفی می کنند. درحالی که دولت های ملی و متمایلِ به اصلاحات اجتماعی را به باد طعن می گیرند و الگوهایِ بومی توسعهٔ اجتماعی آن ها را بی بها جلوه می دهند.
آوازه گران چرب دست واشنگتن و لندن افکار عمومی جهانیان را از گزند "حقایق ناخوشایند"، "حراست" می کنند، برداشت ها و باورها را جهت می دهند. همان طور که برای آب کردن خودروها و تلفن های همراه، از طریق آگهی ها و تبلیغات مستمر، بازار می یابند، افکار عمومی نیز عرصه و آماج بازاریابی است. نوآم، چند کتاب درباره نقش تبلیغات در رسانه های همگانی نوشت و در این آثار نشان داد که چگونه جهانِ ما رصد و نظارت می شود. من نیز چندین گزارش مستند از نحوه دست کاریِ نظرات مردم توسط قدرت های غربی و نهادهای وابسته به آن ها نوشته ام.
آماج اطلاع رسانیِ تحریف آمیز غرب، مشخصاً کشورهایی بوده اند که از تمکین به غرب و فرمان بری از آن سرباز زده اند؛ کوبا، ونزوئلا، اریتره، چین، ایران، زیمبابوه، روسیه...، درحالی که کشورهایی دیگر مانند روآندا، اوگاندا، کنیا، اندونزی، عربستان سعودی، اسرائیل، فیلیپین و شماری دیگر در تعقیب منافع غرب و رونق بازار خود، یا همسایگان خود را غارت می کنند و یا مردم محنت زده کشور خویش را.
ترس و وحشت و پوچ انگاری در جهان افزایش یافته است؛ بیم از آماج حمله بودن و "کیفر" دیدن از جانب قدرقدرت های غرب و یا برچسب خوردن و تحریم شدن.
پوچ انگاری ای که آوازه گران منادی آن اند، قویاً در رسانه های غرب و محافل دانشگاهی جای گیر شده است. عوامل اشاعهٔ آن مهره های تبلیغاتی ای هستند که اجیر شده اند تا به هر اندیشه و آرمان ترقیخواهانه ای که در جهان مطرح می شود، بتازند. خوش بینی، شور و شوق و همهٔ آرزوهای معطوف به جهانی بهتر، بی اعتبار و تخطئه می گردد و یا دست کم مورد تمسخر قرار می گیرد.
بسیار برایم پیش آمده که احساس درماندگی کنم. اما هیچ گاه حاضر نشدم دست از مبارزه بکشم. انگار خطری جدی را بیخ گوش خود حس کردن میانه ای با تسلیم شدن و وادادن ندارد.
من ضمن گشت وگذار در جهان و کار شبانه روزی روی فیلم ها و کتاب هایم، بارها به نوآم فکر می کردم. او ثابت قدم ترین و ازنظر فکری و اخلاقی معتبرترین آدمی است که من شناخته ام. ازخودگذشتگی و شجاعت او در ایستادنِ سرفرازانه "در برابر تانک"های امپراتوری، هم دلگرم کننده بود و هم الهام بخش. یکباره احساس کردم که شوق فراوانی به همکاری با او دارم تا از طریق گفتگو با او چکیدهٔ آنچه را که من دربارهٔ وضعیت نابسامان جهانمان آموخته ام، گرد آورم.
من به او نامه نوشتم و از او خواستم که دست کم دو روز از وقت خود را در اختیار من بگذارد تا باهم در مورد مسائل جهان، در برابر دوربین فیلم برداری گفتگو کنیم. او سخاوتمندانه پذیرفت. دستیار ارجمند او، بو، ( ۳) خیلی به من لطف کرد. من و هاتا تاکه شی، ویراستار ژاپنی فیلم های من، بی درنگ تدارک فنی تهیهٔ فیلم را دیدیم. انتشارات پلوتو، ناشر انگلیسی من تصمیم گرفت این گفتگو را به صورت کتاب درآورد. همه چیز برق آسا پیش رفت.
هزینهٔ چندانی نداشت. هاتاسَن ( ۴) یک گروه کوچک اما حرفه ای و ماهر از فیلم سازهای ژاپنی را به بوستون آورد، که با آگاهی از اهمیت این طرح، پیشاپیش پولی بابت هزینه های کاری و فنی مطالبه نکردند و کار خود را صرفاً با قول جبران آن در آینده پیش بردند.
من از آفریقا به اروپا پرواز کردم و ازآنجا به سانتیاگوی شیلی رفتم و از تموکو راهی بوستون شدم تا با نوآم دیدار کنم. در مسیر سفرم از کشورهای آمریکای لاتین،که سال ها مقیم آن بوده ام، فیلم های کوتاهی تهیه کردم. این کشورها که پیش ازاین دستخوش تعرض و آسیب امپریالیسم بودند، اینک آزادند؛ سرشار از خوش بینی و شور و امیدند، خواهان آزادی و سوسیالیسم اند.
یایوئی ( ۵) ، برای کمک و حمایت، از کنیا به بوستون آمد. فوتینی (۶) ، دوست بوستونی ما، هم در تهیه جا و هم در جابجایی و انتقال افراد کمک کرد. گروه تهیهٔ فیلم دو روز پیش ازاین گفتگو آمده بودند و همه چیز آماده شده بود.
ما به مدت دو روز و هرروز ساعت ها، در انستیتوی فنّاوری ماساچوست ( ۷) گفکشورهای غربی در تعرض بی امان به دیگر کشورها بود که به تبع آن، به کارنامهٔ سیاست های تروریستی غرب در سده های اخیر نیز اشاره شد.
برخلاف موضوع گفتگو،که دل آزار و تلخ بود، خودِ گفتگو سیری روان و هموار داشت. این به آن معنا نبود که ما بر سر هر مضمونی توافق داشتیم. نوآم در مورد بهار عربی و وضعیت ترکیه به مراتب خوش بین تر از من بود. و برخلاف من، بر آن بود که غرب، سرانجام، سلطه اش را بر بخش دیگر جهان از دست می دهد. اما ما بر سر موازین اصلی هم نظر بودیم و گفتگوی ما درواقع اتحاد دو نیروی همراه در مبارزه برای هدفی واحد بود.
هرچند محورهای بحث، از هیروشیما تا جنگ پهپادها، و از نخستین روزهای استعمار تا کاربست مدرن ترین ترفندهای تبلیغاتی در غرب را شامل می شد، اما درعین حال این گفتگو ما را به دکه روزنامه فروشی خیابان هفتادودوم برادوی در نیویورک نیز کشاند. ما را از نیکاراگوئه و کوبا به چین و شیلی و استانبول و بسیاری نقاط دیگر که یادشان برای ما خاطره انگیز و عزیز است، برد.
من گفتگو را با شرح این نکته آغاز کردم که بنا به برآورد من، از زمان پایان جنگ جهانی دوم تا امروز، در حدود ۵۵ میلیون نفر مستقیم و صدها میلیون نفر نیز غیرمستقیم، قربانی امپریالیسم شده اند. نتیجهٔ این بحث، به گفتهٔ نوآم، گزینه ای را در برابر آدمی قرار می دهد؛ یا باید برای مقابله با وضعیت موجود، کاری کرد یا تسلیم آن شد.
من پس ازاین گفتگوها، چند ماه از وقت خود را به مسافرت در نقاط مختلف جهان و تهیه عکس و فیلم های کوتاه برای این کتاب اختصاص دادم. می خواستم آنچه ما گفته ایم با تصاویر نیز مستند شود. من چند هفته در مصر،در قاهره و پورت سعید، در رویاها و امیدهای معترضان مصری سهیم بودم. در سرخوردگی اهالی مهربان و آرام دروز ( ۸)  و در بلندی های اشغال شده جولان شریک شدم. من از بسیاری از نقاط درگیری در آفریقا، اقیانوسیه و آسیا فیلم گرفتم.
حق با نوآم بود؛ وادادن و توجیه کردن اینکه کاری نمی توان کرد، آسان است. بانگ بر دستگاه تلویزیون زدن که مبارزه شکست خورده و تلاش ها بی ثمر بوده است، آسان است. آری، اما در آن صورت، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. اما بقا و بهزیستی بشر درگروی بسیاری چیزهاست. گزینهٔ ناگزیر در ایجاد تغییر، کار شبانه روزی برای تحقق دگرگونی های پایه ای است. کاری که بسیار ارزشمندتر و ثمربخش تر است.
این سفر که با کار و مبارزه عجین بود، گشت وگذاری فوق العاده بود. نامش فداکاری نبود، ولی هم مایهٔ مسرت بود و هم یک موهبت.  محور این گفتگوها مسئولیت من نوآم را از پانزده سال پیش می شناختم. آشنایی با او، کار کردن با او و آموختنِ مستقیم از او، برای من افتخار بزرگی بود.
پس ازاین دیدار، زندگی دوباره مرا به میدان های جنگ و مناطق درگیر آن پرتاب کرد. من اغلب به نوآم و به همهٔ آنچه او گفته است، می اندیشم و در ذهن خود با او مشورت می کنم. وقتی که اوضاع سخت می شود، بنا به عادت، شعاری را که در دفتر کار نوآم آویخته است، به یاد می آورم؛
سه شورِ ساده اما به غایت نیرومند، زندگی مرا رقم زده اند؛ آرزوی عشق، جست وجوی دانش و غم جانکاه درد و رنج بشر. » 

نویسنده
نوام چامسکی آندره ولچک
ترجمه
مازیار کاکوان
قطع / نوع جلد
رقعی / شومیز
تعداد صفحات
181
ناشر
انتشارات مهر اندیش
نوع کاغذ
تحریر سفید
موضوع
سیاست
مناسب برای گروه سنی | Reading age
بزرگسال
کیفیت محصول | Grade level
A

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
اشتراک‌گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!