کتاب از دل گریخته ها نویسنده: مسعود بهنود ناشر:نشر علم
معرفی کتاب از دل گریخته ها اثر مسعود بهنود
مجموعه ی "از دل گریخته ها" از نه داستان تشکیل شده است که درباره حرم شاهی ،ملیجک و زنان حرم ناصری و یک داستان در باب شاهنشاه است. روایت ها با تکیه به تخیل و بستر تاریخی مخاطب را در سرسراها و اندرونی دوران ناصرالدین شاه و کشمکش های آن ایام فرو می برد تا از لذت خوانش بهره مند شود.
بهنود به عنوان یک روزنامه نگار در روزنامه های متفاوتی کار کرده است. وی جزو معدود افرادی است که در دو نظام متفاوت در سطح بالایی اجازه قلم زنی داشته است. وی در دوران حکومت پهلوی سردبیر روزنامه سراسری آیندگان (یکی از سه روزنامه اصلی کشور به همراه کیهان و اطلاعات) بود و در دوره حکومت جمهوری اسلامی نیز سردبیر مجله تهران مصور و نویسنده نشریه آدینه بوده است. در مجموعه "از دل گریخته ها" وضعیت ها و موقعیت ها و شخصیت های جذاب و خواندنی ای حضور دارند اما داستان ملیجک از این مجموعه مورد تمجید عموم خوانندگان قرار گرفته است.
از دل گریخته ها، در حقیقت از دلی نگریخته اند، همچنانند که همه آدمها و همه وقایع که فراموش می شوند. روزگارانی در دل ها بوده اند، اما با گذر زمان از یاد رفته اند. آیا اگر دوباره به یادها آورده شوند، در دلها جامی گیرند؟ این وسوسه ای است که آدمی را وا می دارد تا از گنج صندوقخانه یاد بیرونشان آورد و بر صفحه سفید بسپارد، شاید دوباره در دلها جایی بگیرند. از دل گریخته ها، قصه نیستند که ساخته تخیلی باشند. شاید گوشه هایی از چهل تکه وجودشان در تاریخ اثری گذاشته باشد اما تاریخ هم نیستند. از دل گریخته ها، گاه به روزگار خود سری و سامانی داشته اند، چندان که رفته اند تا در میان هزاران و هزاران هزار خاطره مدفون شوند، اینک بادی دوباره از آنها می شود.
از دل گریخته ها، واقعیت بوده اند. بوده اند، حادثه شده اند، رخ داده اند، گیرم گاه در روایت، به دلخواه آسمانشان را که ابری و خاکستری بوده، آبی کرده ام و درختان خشک را سبزی داده ام. گاه حتی درختی کاشته ام در حیاط خالی شان. گاه آنها را عشقی بخشیده ام و گاه در غمی نشانده ام.
مسعود بهنود 28مرداد ماه سال 1325در تهران به دنیا آمد .
وی کارش را به عنوان روزنامهنگار از سال ۱۳۴۲ شروع کرد و آثاری در زمینه سیاست و تاریخ معاصر ایران به رشته تحریردرآورد .
وی از همان کودکی به کار روزنامه نگاری علاقمند می شود تا آنجا که تمایلی به درس و مدرسه از خود نشان نمی دهد تا آنجا که از مدرسه البرز اخراج می شود ، با این که از مدرسه اخراج شده بود به صورت اختیاری در کلاس های درس دانشگاه تهران حضور پیدا می کند و برای اینکه شبیه دانشجویان شود به گفته خود کراوات زده و عینک مادربزرگش را نیز بر چشم می زند تا رنگ و بوی دانشگاه را بگیرد !
به هر حال و با اصرار دوستان و آشنایان دیپلم را می گیرد و در کنکور شرکت می کند، بهنود خود در این زمینه می گوید :«رفتم دانشگاه، دانشکدهی ادبیات. در این موقع من یک روزنامهنگار جدی شده بودم. در مجلهی روشنفکر، معاون سردبیر شده بودم. این موقع واقعا دنبال تحصیلات کلاسیک نبودم. یک ذره هم برایم زشت بود. ۲۳ سالم بود. آدمهایی مثل شاملو و آلاحمد و اینها فکر میکردند من لیسانسم را گرفتهام. بعد نمیشد بگویم من تازه کنکور دادم. این قسمت را پنهان میکردم. من سه چهار سال بود میرفتم دانشگاه تهران. دیگر همه من را میشناختند.»
بعد از قیام 15خرداد قم و تبعید امام خمینی حرکتهای پراکنده ای در دانشگاه صورت می گیرد و عده ای از جمله مسعود بهنود دستگیر می شوند ، وی مدعی است در قیام 15خرداد 42نقش داشته و سهم خود را اینگونه به تصویر می کشد «درست بعد از ۱۵ خرداد. ۱۵ خرداد من دبیرستان بودم. جزو اولین گزارشهایی که من از شهر نوشتم همین گزارش ۱۵ خرداد بود برای روزنامهی اطلاعات. درست بعد از ۱۵ خرداد. ۱۵ خرداد من دبیرستان بودم. جزو اولین گزارشهایی که من از شهر نوشتم همین گزارش ۱۵ خرداد بود برای روزنامهی اطلاعات.»
با این که نتوانسته بود تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه دهد با استفاده از یک قانون که بعدها به تصویب رسید کار تدریس در دانشگاه تهران را آغاز کرد !
مجموعه آثار مسعود بهنود
- از سید ضیاء تا بختیار
- ۲۷۵ روز بازرگان
- حروف، دو حرف و حرف دیگر
- این سه زن، (شرح زندگی «مریم فیروز»، «اشرف پهلوی» و «ایران تیمورتاش»)
- کشتهگان بر سر قدرت
- از دل گریختهها
- ضد یاد
- امینه
- ما میمانیم
- گلوله بد است
- شاید حرف آخر
- در بند اما سبز
- خانوم
- ضد یادها
- پس از یازده سپتامبر
- کوزه بشکسته
دیدگاه خود را بنویسید