🟢 زبان شناسی
جیمسن خود دراینباره میگوید: «تمام هموغم من در جایجای زندانخانهی زبان، تأکید بر نسبتهای ممکن میان زبانشناسی همزمانی سوسور، و واقعیتهای درزمانی یا تاریخی خواهد بود. چنین نسبتی در هیچکجا پرسشبرانگیزتر از عرصهی مطالعات ادبی نبوده است؛ از وادی روایتشناسی سخن میگویم.»منابع موجود دربارهی فرمالیسم و ساختارگرایی اگر خود جزئی از بنیانهای نظری این دو کلانانگاره نباشند، اغلب به معرفی و تشریح بنیانهای نظری، و گاهی هم به کاربست بیچونوچرای آنها در تحلیل عملی متونی خاص خلاصه میشوند. از این بنیانها و روششناسی (شبه)علمی مبتنی بر آنها استثنائا سخنی هم به نقد اگر رفته باشد، این نقد بیگمان چندان عمیق و دقیق نیست که جای زندانخانهی زبان را بگیرد، یا حتی جای آن را تنگتر کند. جیمسن خود دراینباره بهدرستی مدعی است: «ملاحظات من دربارهی ژرفنگریها و کژاندیشیهای تفکر همزمانی نمیدانم چقدر مقبول خواهد افتاد، اما همینقدر میدانم که پیامدهای چنین تفکری را هیچکس پیش از من به این دقت نکاویده است.» پس از او هم تا آنجا که این نگارنده دستکم از منابع فارسی(شده) سراغ دارد، کسی به این مهم نائل نیامده است. اهمیت مدعای جیمسن را وقتی بهتر میتوانیم دریافت که توجه داشته باشیم نقدهایی که او در زندانخانهی زبان، و در روزگار اوج ساختارگرایی فرانسه، بر این تالی فرمالیسم روسی وارد میکند، تابهحال بیپاسخ ماندهاند. از این رو، به نظر میرسد ترجمهی فارسی این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران علوم انسانی در ایران، بهویژه در رشتههای فلسفه، مطالعات ادبی، و زبانشناسی، بسیار سودمند باشد.