کتاب ساعت شوم

نوشته گابریل گارسیا مارکز , مترجم: ندا حمیدی زاده , انتشارات آتیسا

از {{model.count}}
تعداد
نوع
ویژگی‌های محصول
  • قطع / نوع جلد: رقعی/شومیز ( مخملی)
  • تعداد صفحات: 168
  • ناشر: آتیسا
  • سال چاپ: 1401
  • نوع کاغذ / نوع صحافی: بالک / چسب گرم
  • سایر توضیحات: رمان داستان های کلمبیایی قرن 20 م.
  • شابک (ISBN): 978-622-289-093-3
  • گروه سنی | Reading age: تمام سنین/ بزرگسال
  • کیفیت محصول | Grade level: +A
تعداد
نوع
فروشنده فروشنده: دیجی کتاب
آماده ارسال
ناموجود
188,000
59%
78,000 تومان
  • {{value}}
کمی صبر کنید...
فقط {{model.stock}} عدد مانده است.

کتاب ساعت شوم ( رمان ) نویسنده: گابریل گارسیا مارکز  | ترجمه ندا حمیدی زاده | ناشر : آتیسا

معرفی کتاب ساعت شوم اثر گابریل گارسیا مارکز

کتاب ساعت شوم از جمله آثار معروف گابریل گارسیا مارکز است که به محض انتشار در سال 1961 میلادی جایزه ادبی کلمبیا را نصیب نویسنده‌اش کرد. در این داستان سرگذشت یک شهر و شهروندانش روایت می‌شود. کشیش و شهردار شهر هر یک تلاش می‌کنند مردم را به شیوه‌ی خودشان رهبری کنند و در این حین، اتفاقات بسیاری رخ می‌دهد.

رمان ساعت شوم (In Evil Hour) رمان ساده‌تری نسبت به صد سال تنهایی و عشق سال‌های وباست و برای شروع آشنایی با نگاه مارکز کتاب مناسبی است.

گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Jose García Marquez)، مشهورترین نویسنده‌ی سبک «رئالیسم جادویی» و نویسنده‌ای بسیار پرکار محسوب می شود. او بزرگ‌ترین نویسندۀ آمریکای لاتین به شمار می‌رود. شاهکار او «صد سال تنهایی» که در سال 1967 چاپ شده است، احتمالاً در بین رمان‌هایی که بین سال‌های 1950 و 2000 منتشر شده‌اند تنها رمانی است که در همه‌ی کشورهای جهان خوانندگان بی‌شمار داشته است. به یقین می‌توان گفت که «صد سال تنهایی» در تاریخ ادبیات جهان نمونه‌ای بارز است. از دیگر آثار این نویسنده می‌توان به «عشق سال‌های وبا»، «پاییز پدر سالار»، «ژنرال در هزارتوی خود»، «گزارش یک مرگ»، «از عشق و شیاطین دیگر» و... اشاره کرد.

چرا باید این کتاب را خواند؟

ادبیات آمریکای لاتین را با نام گابریل گارسیا مارکز می‌شناسند. این نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل ادبی با نوشته‌هایش تحولی شگرف در ادبیات آمریکای لاتین ایجاد کرد. خواندن کتاب‌های این نویسنده، خواننده را با دنیای جدید و جادویی آشنا می‌کند، این آشنایی سبب می‌شود که فرد به ادبیات آمریکای لاتین علاقه‌مند شود و کتاب‌های بیشتری به قلم این نویسندگان بخواند. 

گابریل گارسیا مارکز Gabriel José García Márquez نویسنده و روزنامه‌نگار کلمبیایی متولد 6 مارس سال 1927 است. مارکز کودکی‌اش را در خانواده‌ای فقیر گذراند و همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. علاقه‌ی گابریل گارسیا مارکز به نوشتن از زمانی آغاز شد که پدربزرگش در جنگ داخلی مشغول به مبارزه بود. اما مجبور شد که در دانشگاه رشته‌ی حقوق بخواند و در همین رشته از دانشگاه بوگاتا فارغ التحصیل شد.

گابریل گارسیا مارکز بعد از تکمیل تحصیلاتش به دنبال علاقه‌ی شخصی خودش یعنی روزنامه‌نگاری رفت و  در مطبوعات مشغول به کار شد. او داستان‌های کوتاهش را در روزنامه‌های آن زمان منتشر می‌کرد و با خلق داستان‌ها و رمان‌های خاص و منحصربه‌فرد و برجسته به‌سرعت در کلمبیا مشهور شد. او تحصیلات موازی باعلاقه‌اش را هیچ‌گاه دنبال نکرد ولی به دلیل افتخاراتش در دنیای نویسندگی موفق به دریافت مدرک افتخاری نویسندگی از دانشگاه‌هایی چون دانشگاه کلمبیا و نیویورک شد. «مارکِز» علاوه برنوشتن داستان‌های خارق‌العاده فردی فعال در اجتماع بود و روحیه‌ی آزادی‌خواهی داشت. او از مدافعان حکومت کوبا بود و تا سال‌ها اجازه‌ی ورود به کشور آمریکا را نداشت.

گابریل گارسیا مارکز در زمان حیاتش کتاب‌ها و داستان‌ کوتاه‌های زیادی نوشته است. رمان صدسال تنهایی بدون شک مشهورترین رمان گابریل گارسیا مارکز است، رمانی که از سال انتشارش همواره در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها قرار داشته است. کتاب‌های دیگر گارسیا مارکز عبارت‌اند از: ساعت شوم، پاییز پدرسالار، عشق در سال‌های وبا، از عشق و شیاطین دیگر، سرگذشت یک غریق، گزارش یک آدم‌ربایی و زیستن برای بازگفتن و ....


در بخشی از کتاب ساعت شوم می‌خوانیم:

جمعیت پراکنده شد. شهردار، بی‌آنکه سِزار مونتِرو را وادارد بارانی‌اش را دربیاورد، همه‌جایش را وارسی کرد. چهار فشنگ در جیب پیراهن و یک چاقوی ضامن‌دار دسته شاخی در جیب پشت شلوارش یافت و از جیب دیگرش یک دفتر یادداشت، یک جاکلیدی با سه کلید و چهار اسکناس صد پزویی بیرون آورد. سزار مونترو، با دست‌های گشاده، بی‌آنکه مقاومت کند، گذاشت تا شهردار همه‌جایش را بکاود و حرکاتش تنها در جهت آسان کردن کار او بود. شهردار کارش را که تمام کرد دو پلیس را صدا زد، چیزها را به آن‌ها داد و سزار مونترو را در اختیارشان گذاشت.

آمرانه گفت:«ببرینش طبقه دوم شهرداری. مسئولیتش با شماست.»

سزار مونترو بارانی‌اش را درآورد، به دست یکی از پلیس‌ها داد و در میان آن دو، بی‌اعتنا به باران و بهت‌زدگی جمعیت میدان، به راه افتاد. شهردار متفکرانه او را، که دور می‌شد. تماشا می‌کرد. سپس رو به جمعیت کرد و دستش را، مانند کسی که بخواهد مرغ‌ها را بتازاند، حرکت دادوفریاد زد:

«پر و پخش بشین.»

سپس چهره‌اش را، که با دستِ بدون آستین خشک می‌کرد. از میدان گذشت و وارد خانه پاستور شد.

مادر پاستور روی یک صندلی ازحال‌رفته بود. زن‌ها دوره‌اش کرده بودند و باپشتکار سرسختانه‌ای او را باد می‌زدند. شهردار زنی را کنار کشید و گفت: «ببرینش بیرون هوا بخوره.»

زن رو به او کرد و گفت: «الان از کلیسا برگشته.»

شهردار گفت:«خیلی خوب، پس دورشو خلوت کنین نفس بکشه.»

پاستور در ایوان، کنار کبوترخان، دمر روی بستری از پرهای خونین دیده می شد. بوی فضله کبوتر همه‌جا را پرکرده بود. چندین مرد داشتند جسد را از جا بلند می‌کردند که شهردار در قاب در ظاهر شد.

گفت:«برین عقب.»

مردها جسد را سر جایش، در میان‌پرها، به حال اول گذاشتند و بی‌آنکه حرفی بزنند عقب رفتند. شهردار جسد را وارسی کرد و به پشت خواباند. پرهای کوچک در همه جای جسد دیده می‌شد. در اطراف کمر، بر خونی که هنوز گرم و زنده بود، پرهای بیشتری چسبیده بود. شهردار پرها را با دست کنار زد. پیراهنش پاره شده بود و سگک کمربند شکسته بود. شهردار امعا و احشا را از زیر پیراهن دید. از جای زخم دیگر خونی نمی‌آمد.

محصولات مرتبط

قطع / نوع جلد
رقعی/شومیز ( مخملی)
تعداد صفحات
168
ناشر
آتیسا
سال چاپ
1401
نوع کاغذ / نوع صحافی
بالک / چسب گرم
سایر توضیحات
رمان
داستان های کلمبیایی قرن 20 م.
شابک (ISBN)
978-622-289-093-3
گروه سنی | Reading age
تمام سنین/ بزرگسال
کیفیت محصول | Grade level
+A

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
اشتراک‌گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!