کتاب شادکامان دره قره سو | علی محمد افغانی
انتشارات نگاه
بخش هایی از متن کتاب شادکامان دره قره سو
پدر منوچهرخان، این ملاح پیری که هوا را بو می کشید و پی می برد طوفان در پیش است یا آرامش، برای آنان روشن کرده بود که اینک زمان در حجره جلوی منقل آتش دوزانو نشستن و زیر عبا تسبیح گرداندن نیست؛ باید مثل چرخ طیار ماشین دائمآ به سر دوید و سرعت سرمایه را افزون کرد. گفته بود تجارت یعنی بازی با پول دیگران و در ایالتی مانند کرمانشاهان که قالی بافان معجز هنر خود را مدیون کرک بره آن می دانند و پشم گرمسیرش را می توان در این هوا و روزگار همسنگ طلا فروخت، عجیب است که هنوز همچنان کارها به شکل پراکنده و با سرمایه های کوچک کوچک ادامه یابد. بعد از آن که شرکت سهامی مورد نظر تشکیل می شد طبق گفتگوهای انجام شده آنها قصد داشتند یک کارخانه شستن و جور کردن پشم از خارجه وارد کرده و همچنین در خصوص عدل بندی مناسب صدور تصمیماتی بگیرند. دانه های روغنی نیز در ردیف کار آنان بود که اهمیت درجه دوم داشت. از تجار خرده پای شهر که کم و بیش در جریان خبر بودند تا این زمان چند نفرآمادگی خود را برای پیوستن به این نقشه اعلام کرده بودند. پیش از آن که جلایرخان و دامادش وارد کرمانشاه شوند منوچهر آصف ضمن یک مقاله که من غیررسم در حکم اعلان تشکیل این شرکت بود و روزنامه مهر چاپ تهران با حروف دوازده سیاه آن را منتشر کرد، به طور اصولی و با حساب ساده منافع کار را به مردم کرمانشاه گوشزد و پس از روشن کردن جنبه های ملی موضوع و تکیه کلی براین جنبه ها، آنان را تشویق به خریدن سهام بی نام آن کرده بود.
علیمحمّد افغانی ( متولد ۱۱ دی ۱۳۰۳ در شهر کرمانشاه) از نویسندگان نامدار ایرانی و نویسندهٔ رمان معروف «شوهر آهو خانم» است. وی سال ۱۳۰۳ در شهر کرمانشاه زاده شد و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است. ٔپدر علی محمد افغانی، حسینقلی و مادرش صغری اصفهانی بودند، پدر علی محمد در بحبوحه انقلاب مشروطه از اصفهان به کرمانشاه رفت و در آنجا ماندگار شد. افغانی در رابطه با خانوادهاش میگوید: «پدرم در اصفهان با کسی که سرباز ارتش سالارالدوله بود، اختلاف پیدا کرد. او گزارش داد که پدرم به سمت او تیراندازی کرده، میخواستند پدرم را بگیرند. پدربزرگم به پدرم گفت که مدتی از اصفهان برو سمت کربلا، پدرم به همراه پسر عمویش راهی عتبات شدند و بعد برگشتند کرمانشاه. پسر عموی پدرم در آنجا ازدواج کرد و ماندگار شدند. بعد هم پدرم با مادرم که او هم اصفهانی بود ازدواج کرد و دیگر ماندند در کرمانشاه. در واقع «بافتههای رنج من» حکایت همینها هست». اما من خود را کاملاً کرمانشاهی میدانم، چو پیشرفت خود را مدیون و مرهون بزرگانی چون لاهوتی، مظلومی، رشید یاسمی و… میدانم.